گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و سوم
56 ) سوره واقعه این سوره در مکه نازل شده و داراي 96 آیه است )
اشاره
ص : 191
ص : 192
محتواي سوره واقعه
در"تاریخ القرآن"از"ابن ندیم"نقل شده که سوره"واقعه"چهل و چهارمین سوره اي است که بر پیغمبر اکرم ص نازل شد
1)قبل از آن سوره "طه"،و بعد از آن"شعرا"بوده است. )
این سوره همانگونه که از لحن آن پیدا است،و مفسران نیز تصریح کرده اند، در مکه نازل شده است،هر چند بعضی گفته اند
آیه 81 و 82 در مدینه نازل گردیده، ولی دلیلی براي این گفته در دست نیست،و نشانه اي در آیات مزبور بر این ادعا وجود
ندارد.
سوره واقعه چنان که از نامش پیدا است از قیامت و ویژگیهاي آن سخن می گوید،و این معنی در تمام آیات 96 گانه سوره
مساله اصلی است،اما از یک نظر می توان محتواي سوره را در هشت بخش خلاصه کرد:
-1 آغاز ظهور قیامت و حوادث سخت و وحشتناك مقارن آن.
-2 گروه بندي انسانها در آن روز و تقسیمشان به"اصحاب الیمین"و"اصحاب الشمال"و"مقربین".
-3 بحث مشروحی از مقامات مقربین و انواع پاداشهاي آنها در بهشت.
-4 بحث مشروحی در باره گروه دوم یعنی اصحاب الیمین و انواع مواهب الهی بر آنها.
-5 بحث قابل ملاحظه اي در باره"اصحاب الشمال"و مجازاتهاي دردناك آنها در دوزخ.
ص : 193
. اللّ زنجانی صفحه 59
􀀀
1) تاریخ القرآن ابو عبد ه -1
-6 ذکر دلائل مختلفی پیرامون مساله معاد از طریق بیان قدرت خداوند، و خلقت انسان از نطفه ناچیز،و تجلی حیات در
گیاهان،و نزول باران،و فروغ آتش،که در ضمن نشانه هایی از توحید نیز محسوب می شود.
-7 ترسیمی از حالت احتضار و انتقال از این جهان به جهان دیگر که آن خود نیز از مقدمات رستاخیز است.
-8 نظر اجمالی دیگري روي پاداش و کیفر مؤمنان و کافران و سرانجام سوره را با نام پروردگار عظیم پایان می دهد.
***
فضیلت تلاوت این سوره
در باره تلاوت این سوره روایات زیادي در منابع اسلامی ذکر شده است، از جمله در حدیثی از رسول خدا می خوانیم:" من
قرأ سوره الواقعه کتب لیس من الغافلین ":"کسی که سوره واقعه را بخواند نوشته می شود که این فرد از غافلان نیست" 1. چرا
که آیات سوره آن قدر تکان دهنده و بیدار کننده است که جایی براي غفلت انسان باقی نمی گذارد. به همین دلیل در حدیث
دیگري از پیامبر ص می خوانیم:وقتی از آن حضرت سؤال کردند:چرا با این سرعت آثار پیري در چهره مبارك شما ظاهر شده
است؟در پاسخ فرمود: شیبتنی هود،و الواقعه،و المرسلات،و عم یتساءلون: "سوره هاي هود و واقعه و مرسلات و عم مرا پیر
کرد" ! 2(چرا که در این سوره ها اخبار تکان دهنده اي از قیامت و رستاخیز و حوادث هولناك و مجازات مجرمان
آمده،همچنین داستانهاي تکان دهنده اي از سرگذشت اقوام پیشین و بلاهایی که بر آنها نازل شد). در حدیث دیگري از امام
اللّ ،و حببه الی الناس اجمعین،و لم یر فی الدنیا بؤسا ابدا،و لا فقرا و
􀀀
صادق ع می خوانیم: من قرأ فی کل لیله جمعه الواقعه احبه ه
لا فاقه و لا آفه من آفات الدنیا،و کان من رفقاء امیر المؤمنین ع: "هر کس سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند خداوند او
را دوست دارد و نزد همه مردم محبوب می کند،و هرگز در دنیا ناراحتی نمی بیند،و فقر و فاقه و آفتی از آفات دنیا دامنگیرش
نمی شود،و از دوستان امیر مؤمنان علی ع خواهد بود" 1. در حدیث دیگري آمده است که عثمان بن عفان به عنوان عیادت
اللّ بن مسعود شد در همان بیماري که با آن از دنیا رفت،پرسید:از چه ناراحتی؟گفت:از گناهانم،گفت:چه میل
􀀀
وارد بر عبد ه
داري؟گفت:رحمت پروردگارم! گفت:اگر موافق باشی طبیب براي تو بیاوریم؟گفت:طبیب بیمارم کرده، گفت:اگر مایل
باشی دستور دهم عطاي تو را از بیت المال بیاورند،گفت:آن روز که نیازمند بودم به من ندادي و امروز که بی نیازم به من می
دهی؟! گفت:مانعی ندارد براي دخترانت باشد،گفت:آنها هم نیازي ندارند، چرا که من سفارش کردم سوره"واقعه"را
بخوانند،من از رسول خدا ص شنیدم که می فرماید:من قرأ سوره الواقعه کل لیله لم تصبه فاقه ابدا:"هر کس سوره واقعه را هر
شب بخواند هرگز فقیر نخواهد شد" 2. و به همین دلیل در روایت دیگري سوره واقعه سوره"غنی"نامیده شده است 1. روشن
است که تنها نمی توان با لقلقه زبان اینهمه برکات را در اختیار گرفت،بلکه باید به دنبال تلاوت فکر و اندیشه،و به دنبال آن
حرکت و عمل باشد.
ص : 194
در"تاریخ القرآن"از"ابن ندیم"نقل شده که سوره"واقعه"چهل و چهارمین سوره اي است که بر پیغمبر اکرم ص نازل شد
1)قبل از آن سوره "طه"،و بعد از آن"شعرا"بوده است. )
این سوره همانگونه که از لحن آن پیدا است،و مفسران نیز تصریح کرده اند، در مکه نازل شده است،هر چند بعضی گفته اند
آیه 81 و 82 در مدینه نازل گردیده، ولی دلیلی براي این گفته در دست نیست،و نشانه اي در آیات مزبور بر این ادعا وجود
ندارد.
سوره واقعه چنان که از نامش پیدا است از قیامت و ویژگیهاي آن سخن می گوید،و این معنی در تمام آیات 96 گانه سوره
مساله اصلی است،اما از یک نظر می توان محتواي سوره را در هشت بخش خلاصه کرد:
-1 آغاز ظهور قیامت و حوادث سخت و وحشتناك مقارن آن.
-2 گروه بندي انسانها در آن روز و تقسیمشان به"اصحاب الیمین"و"اصحاب الشمال"و"مقربین".
-3 بحث مشروحی از مقامات مقربین و انواع پاداشهاي آنها در بهشت.
-4 بحث مشروحی در باره گروه دوم یعنی اصحاب الیمین و انواع مواهب الهی بر آنها.
-5 بحث قابل ملاحظه اي در باره"اصحاب الشمال"و مجازاتهاي دردناك آنها در دوزخ.
ص :
.( 1) ثواب الاعمال(طبق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 203 -1
در"تاریخ القرآن"از"ابن ندیم"نقل شده که سوره"واقعه"چهل و چهارمین سوره اي است که بر پیغمبر اکرم ص نازل شد
1)قبل از آن سوره "طه"،و بعد از آن"شعرا"بوده است. )
این سوره همانگونه که از لحن آن پیدا است،و مفسران نیز تصریح کرده اند، در مکه نازل شده است،هر چند بعضی گفته اند
آیه 81 و 82 در مدینه نازل گردیده، ولی دلیلی براي این گفته در دست نیست،و نشانه اي در آیات مزبور بر این ادعا وجود
ندارد.
سوره واقعه چنان که از نامش پیدا است از قیامت و ویژگیهاي آن سخن می گوید،و این معنی در تمام آیات 96 گانه سوره
مساله اصلی است،اما از یک نظر می توان محتواي سوره را در هشت بخش خلاصه کرد:
-1 آغاز ظهور قیامت و حوادث سخت و وحشتناك مقارن آن.
-2 گروه بندي انسانها در آن روز و تقسیمشان به"اصحاب الیمین"و"اصحاب الشمال"و"مقربین".
-3 بحث مشروحی از مقامات مقربین و انواع پاداشهاي آنها در بهشت.
-4 بحث مشروحی در باره گروه دوم یعنی اصحاب الیمین و انواع مواهب الهی بر آنها.
-5 بحث قابل ملاحظه اي در باره"اصحاب الشمال"و مجازاتهاي دردناك آنها در دوزخ.
ص :
. 1) "روح المعانی"جلد 27 صفحه 111 -1
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 1 تا 14
اشاره
ذا رُجَّتِ اَلْأَرْضُ رَ  جا ( 4) وَ بُسَّتِ 􀀀 افِعَهٌ ( 3) إِ 􀀀 خافِضَهٌ ر 􀀀 کاذِبَهٌ ( 2) 􀀀 ا 􀀀 واقِعَهُ ( 1) لَیْسَ لِوَقْعَتِه 􀀀 ذا وَقَعَتِ اَلْ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . إِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ا􀀀 حابُ اَلْمَشْئَمَهِ م 􀀀 حابُ اَلْمَیْمَنَهِ ( 8) وَ أَصْ 􀀀 ا أَصْ 􀀀 حابُ اَلْمَیْمَنَهِ م 􀀀 لاثَهً ( 7) فَأَصْ 􀀀 اجاً ثَ 􀀀 اءً مُنْبَثا ( 6) وَ کُنْتُمْ أَزْو 􀀀 کانَتْ هَب 􀀀 الُ بَ  سا ( 5) فَ 􀀀 اَلْجِب
جَنّ اَلنَّعِیمِ ( 12 ) ثُلَّهٌ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ ( 13 ) وَ قَلِیلٌ مِنَ
اتِ 􀀀 اَلْم ( 11 ) فِی أُول قَُرَّبُونَ ئِکَ􀀀 اَلس ( 10 ) ّ
ابِقُونَ 􀀀 اَلس ّ
ابِقُونَ 􀀀 اَلْم ( 9) وَ حابُ شَْئَمَهِ 􀀀 أَصْ
( اَلْآخِرِینَ ( 14
ص : 197
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-هنگامی که واقعه عظیم(قیامت)بر پا شود، 2-هیچکس نمی تواند آن را انکار کند.
-3 گروهی را پائین می آورد و گروهی را بالا می برد.
-4 این در هنگامی است که زمین به شدت به لرزه در می آید.
-5 و کوه ها در هم کوبیده می شود.
-6 و به صورت غبار پراکنده در می آید.
-7 و شما به سه گروه تقسیم خواهید شد.
-8 نخست"اصحاب میمنه"هستند،چه اصحاب میمنه اي؟ 9-گروه دیگر اصحاب شومند،چه اصحاب شومی؟ 10 -و سومین
گروه پیشگامان پیشگام! 11 -آنها مقربانند 12 -در باغهاي پر نعمت بهشت جاي دارند
ص : 198
-13 گروه کثیري از امتهاي نخستین هستند 14 -و اندکی از امت آخرین!
تفسیر:
واقعه عظیم!
مسائل مربوط به قیامت در قرآن مجید معمولا با ذکر حوادث عظیم و انقلابی و کوبنده در آغاز آن توأم است،و این در
بسیاري از سوره هاي قرآن که بحث از قیامت می کند کاملا به چشم می خورد،در این سوره واقعه که بر محور معاد دور می
زند نیز همین معنی کاملا در نخستین آیاتش مشهود است.
.( واقِعَهُ ) ( 1 􀀀 ذا وَقَعَتِ الْ 􀀀 در آغاز می فرماید:"هنگامی که واقعه عظیم قیامت بر پا شود"( إِ
کاذِبَهٌ ). 􀀀 ا 􀀀 *** "هیچکس نمی تواند آن را انکار کند"( لَیْسَ لِوَقْعَتِه
چرا که حوادث پیش از آن به قدري عظیم و شدید است که آثار آن در تمام ذرات جهان آشکار می شود.
"واقعه"به صورت سربسته اشاره به مساله رستاخیز است و از آنجا که وقوعش حتمی است از آن تعبیر به"واقعه"شده،و حتی
بعضی آن را یکی از نامهاي قیامت شمرده اند.
واژه"کاذبه"را در اینجا بعضی به معنی مصدري گرفته اند،اشاره به اینکه وقوع قیامت آن چنان ظاهر و آشکار خواهد بود که
هیچگونه جاي تکذیب
ص : 199
1) "اذا"منصوب به"ظرفیت"است،و ناصب آن"لیس"است که در آیه دوم آمده،مثل اینکه می گوئیم:یوم الجمعه لیس لی -1
شغل،این احتمال نیز داده شده که ناصب آن"اذکر"مقدر بوده باشد،و یا جمله"کان کذا و کذا"(کشاف ذیل آیه مورد
بحث)ولی احتمال اول از همه مناسبتر است.
و گفتگو ندارد،بعضی نیز آن را به معنی ظاهریش که اسم فاعل است تفسیر کرده اند و گفته اند در برابر وقوع رستاخیز
.( تکذیب کننده اي وجود نخواهد داشت ( 1
*** به هر حال رستاخیز نه تنها با دگرگونی کائنات توأم است بلکه انسانها هم دگرگون می شوند همانگونه که در آیه بعد
.( افِعَهٌ ) ( 2 􀀀 خافِضَهٌ ر 􀀀 می فرماید:"گروهی را پائین می آورد و گروهی را بالا می برد"!(
مستکبران گردنکش و ظالمان صدرنشین سقوط می کنند،و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قله افتخار قرار می گیرند،عزیزان
بی دلیل ذلیل می شوند، و محرومان بی جهت عزیز می گردند،گروهی در قعر جهنم سقوط می کنند، و گروه دیگري در اعلا
علیین بهشت جاي می گیرند،و این است خاصیت یک انقلاب بزرگ و گسترده الهی! و لذا در روایتی از امام علی بن الحسین
ع می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:"
اللّ الی الجنه: "رستاخیز خافضه است چرا که به خدا
􀀀
اللّ اولیاء ه
􀀀
اللّ فی النار،"رافعه":رفعت و ه
􀀀
اللّ باعداء ه
􀀀
خافضه":خفضت و ه
.( اللّ را به بهشت بالا می برد"! ( 3
􀀀
سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط می کند،و رافعه است چرا که به خدا سوگند اولیاء ه
*** سپس به توصیف بیشتري در این زمینه پرداخته می گوید:"این در هنگامی
ص : 200
1) مؤنث بودن"ضمیر"به خاطر آن است که در تقدیر"نفس کاذبه"یا"قضیه کاذبه" است(ضمنا"لام"در لوقعتها"را بعضی -1
براي"توقیت"دانسته اند،ولی ظاهر این است که"لام"براي"تعدیه"است).
2) "خافضه رافعه"خبر مبتداي محذوفی است و در اصل"هی خافضه رافعه" بوده است. -2
. 3) "خصال"طبق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 204 -3
ذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَ  جا ). 􀀀 است که زمین به شدت به لرزه درآید"( إِ
الُ بَ  سا ). 􀀀 *** این زلزله به قدري عظیم و شدید است که"کوه ها در هم کوبیده و خرد می شود"( وَ بُسَّتِ الْجِب
اءً مُنْبَثا ). 􀀀 کانَتْ هَب 􀀀 *** "و به صورت غبار پراکنده اي در می آید"( فَ
"رجت"از ماده"رج"(بر وزن حج)به معنی حرکت دادن شدید است و"رجرجه"به اضطراب گفته می شود.
"بست"از ماده"بس"(بر وزن حج)در اصل به معنی نرم کردن آرد به وسیله آب است.
"هباء"به معنی غبار است و"منبث"به معنی پراکنده،بعضی گفته اند "هباء"آن غبارهاي بسیار کوچکی است که در فضا معلق
است و در حال عادي دیده نمی شود مگر زمانی که نور آفتاب از روزنه اي به درون محل تاریکی بتابد.
اکنون باید اندیشید که آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگین است که می تواند کوه هاي عظیم را که در صلابت و استحکام
ضرب المثلند آن چنان متلاشی کند که تبدیل به غبار پراکنده کند،و فریادي که از این انفجار عظیم برمی خیزد از آن هم
وحشتناکتر است.
به هر حال در آیات قرآن در باره وضع کوه ها در آستانه قیامت تعبیرات گوناگونی دیده می شود که در حقیقت مراحل
مختلف انفجار عظیم کوه ها را نشان می دهد.
.( الُ سَیْراً (طور- 10 􀀀 گاه می گوید:"کوه ها به حرکت در می آیند وَ تَسِیرُ الْجِب
ص : 201
.( الُ نُسِفَتْ (مرسلات- 10 􀀀 و گاه می گوید:"کوه ها از جا کنده می شوند" وَ إِذَا الْجِب
.( احِدَهً (حاقه- 14 􀀀 ا دَکَّهً و 􀀀 و گاه می فرماید:"برداشته می شوند و در هم کوبیده می شوند" فَدُکَّت
.( الُ کَثِیباً مَهِیلًا (مزمل- 14 􀀀 کانَتِ الْجِب 􀀀 و زمانی می گوید:به تلی از شن متراکم تبدیل خواهند شد" وَ
و گاه می فرماید:"به صورت غبار پراکنده اي در می آیند"!(آیه مورد بحث).
الُ 􀀀 و سرانجام می گوید:"همچون پشم زده شده اي در فضا پخش می شوند" که تنها رنگی از آن دیده می شود وَ تَکُونُ الْجِب
.( کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (قارعه- 5
البته هیچکس جز خدا دقیقا نمی داند مسیر این حوادث چگونه است؟ و شاید با الفاظ و در قالب سخنان ما قابل توصیف
نباشد،ولی این اشارات پر معنی همگی حاکی از عظمت این انفجار بزرگ است.
*** بعد از بیان وقوع این واقعه عظیم و رستاخیز بزرگ به چگونگی حال مردم در آن روز پرداخته،و قبل از هر چیز آنها را به
لاثَهً ). 􀀀 اجاً ثَ 􀀀 سه گروه تقسیم کرده، می گوید:"و شما در آن روز سه دسته خواهید بود"( وَ کُنْتُمْ أَزْو
می دانیم"زوج"همیشه به جنس مذکر و مؤنث گفته نمی شود،بلکه به اموري که قرین هم هستند نیز زوج اطلاق می شود،و از
آنجا که اصنافی از مردم در قیامت و حشر و نشر قرین یکدیگرند به آنها ازواج اطلاق شده است.
*** در مورد دسته اول می فرماید:"نخست اصحاب میمنه هستند،چه اصحاب
ص : 202
.( حابُ الْمَیْمَنَهِ ) ( 1 􀀀 ا أَصْ 􀀀 حابُ الْمَیْمَنَهِ م 􀀀 میمنه اي"؟!( فَأَصْ
منظور از"اصحاب المیمنه"کسانی هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهند و این امر در قیامت رمزي و نشانه اي
براي مؤمنان نیکوکار و اهل نجات است،چنان که بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده.
یا اینکه"میمنه"از ماده"یمن"به معنی سعادت و خوشبختی گرفته شده،و به این ترتیب گروه اول گروه سعادتمندان و
خوشبختانند.
و با توجه به اینکه در آیه بعد گروه دوم را به عنوان"اصحاب المشئمه" (از ماده"شوم"معرفی می کند مناسب همین تفسیر
.( اخیر است) ( 2
تعبیر به"ما اصحاب المیمنه"(چه گروه خوشبختی؟)براي بیان این حقیقت است که حد و نهایتی براي خوشبختی و سعادت آنها
متصور نیست،و این بالاترین توصیفی است که در اینگونه موارد امکان دارد،مثل این است که می گوئیم:"فلان کس انسان
است،چه انسانی"؟! *** سپس به ذکر گروه دوم پرداخته،می افزاید:"گروه دیگري اصحاب شوم هستند چه اصحاب
حابُ الْمَشْئَمَهِ ). 􀀀 ا أَصْ 􀀀 حابُ الْمَشْئَمَهِ م 􀀀 شومی"؟!( وَ أَصْ
گروهی بدبخت و تیره روز و بیچاره و بینوا که نامه هاي اعمالشان را به دست چپشان می دهند که خود نشانه و رمزي است
براي تیره بختی و جرم و جنایت آنها.
تعبیر به"ما اصحاب المشئمه"نیز در اینجا نهایت بدبختی و شقاوت آنها را
ص : 203
1) در ترکیب این جمله احتمالات متعددي داده اند که از همه مناسبتر این است که گفته شود"اصحاب المیمنه"مبتدا است -1
و"ما"استفهامیه مبتداي دوم،و"اصحاب المیمنه"خبر آن است،و مجموعا خبر مبتداي اول می باشد و"فاء"در آغاز جمله به
عنوان تفریع و تفسیر است.
2) هر چند در آیات بعد بجاي اصحاب المشئمه،اصحاب الشمال آمده است. -2
منعکس می سازد.
.( السّ ) ( 1
ابِقُونَ 􀀀 الس ّ
ابِقُونَ 􀀀 *** سرانجام گروه سوم را چنین توصیف می کند:"و پیشگامان پیشگام" ( وَ
ئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ). 􀀀 *** "آنها مقربانند"!( أُول
"سابقون"کسانی هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند،که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانی نیز
پیشقدمند،آنها"اسوه"و"قدوه"مردمند،و امام و پیشواي خلقند،و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند.
اللّ (اطاعت خدا)یا نمازهاي پنجگانه،یا جهاد،یا
􀀀
بنا بر این اگر بعضی از مفسران پیشگام بودن آنها را تنها به سبقت در طاعه ه
هجرت،یا توبه،و امثال آن تفسیر کرده اند،هر کدام گوشه اي از این مفهوم وسیع را مورد توجه قرار داده اند،و گرنه این کلمه
اینها و غیر اینها از خیرات و برکات را شامل می شود، و نیز اگر در روایات اسلامی گاه"سابقون"به چهار نفر"هابیل"و"مؤمن
آل فرعون"و"حبیب نجار"که هر کدام در امت خود پیشگام بودند،و همچنین امیر مؤمنان علی بن ابی طالب ع که نخستین
مسلمان از مردان بود تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداقهاي روشن آن است،و به معنی محدود ساختن مفهوم آیه
ص : 204
1) در ترکیب این آیه و آیه بعد احتمالات فراوانی داده شده:نخست اینکه "السابقون"اول مبتدا است،و دومی توصیف یا -1
تاکید آن است،و"اولئک المقربون" مبتدا و خبر می باشد که مجموعا خبر است براي"السابقون"،بعضی نیز احتمال داده اند
که"السابقون السابقون"مبتدا و خبر است،و شبیه شعر معروف ابو النجم است که می گوید:"انا ابو النجم،و شعري شعري"که
در واقع یک نوع توصیف عالی است،این احتمال نیز داده شده که"السابقون"اول به معنی سابقون در ایمان،و سابقون دوم به
معنی سابقون به سوي بهشت بوده باشد که باز هم مبتدا و خبر خواهد بود.
.( نیست ( 1
در حدیث دیگري آمده است که رسول خدا فرمود:
اللّ یوم القیامه؟: "آیا می دانید چه کسانی پیشگامان به سوي سایه لطف پروردگار در
􀀀
ا تدرون من السابقون الی ظل ه
قیامتند"؟!اصحاب عرض کردند:خدا و رسولش آگاهتر است،فرمود:
الذین اذ اعطوا الحق قبلوه،و اذا سالوه بذلوه،و حکموا للناس کحکمهم لانفسهم: "آنها کسانی هستند که وقتی حق به آنها داده
شود پذیرا می گردند،و هنگامی که از حق سؤال شوند آن را در اختیار می گذارند، و در باره مردم آن گونه حکم می کنند
.( که در باره خودشان"! ( 2
.( در بعضی از روایات نیز به پیامبران مرسل و غیر مرسل تفسیر شده است ( 3
در حدیثی نیز می خوانیم که ابن عباس می گوید:از رسول خدا ص در باره این آیه سؤال کردم،فرمود:جبرئیل به من چنین
گفته است:
اللّ بکرامته لهم:
􀀀
ذلک علی ع و شیعته هم السابقون الی الجنه،المقربون من ه
"آنها علی ع و پیروان او هستند که پیشگامان به سوي بهشت و مقربان درگاه خدایند به خاطر احترامی که خدا براي آنها قائل
.( شده است" ( 4
ولی اینها نیز در حقیقت بیان مصداقهاي روشنی از مفهوم گسترده فوق است،مفهومی که همه پیشگامان را در هر امت و ملتی
شامل می شود.
*** سپس در یک جمله کوتاه مقام والاي مقربان را روشن ساخته،می گوید:
ص : 205
.( 1) این معنی در حدیثی از امام باقر(ع)نقل شده است(مجمع البیان جلد 9 صفحه 215 -1
. 2) "تفسیر مراغی"جلد 27 صفحه 134 -2
. 3) تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 206 -3
. 4) همان مدرك صفحه 209 -4
.( جَنّ النَّعِیمِ ) ( 1
اتِ􀀀 "مقربان در باغهاي پر نعمت بهشتند"( فِی
تعبیر به"جنات النعیم"انواع نعمتهاي مادي و معنوي بهشت را شامل می شود.
ضمنا این تعبیر می تواند اشاره به این باشد که باغهاي بهشت تنها کانون نعمت است بر خلاف باغهاي دنیا که گاه وسیله
زندگی و زحمت است،همانگونه که حال مقربان در آخرت با حالشان در دنیا متفاوت است،زیرا مقام والایشان در این دنیا
توأم با مسئولیتهایی است در حالی که در سراي دیگر تنها مایه نعمت است.
بدیهی است منظور از"قرب"در اینجا"قرب مقامی"است نه"قرب مکانی"چرا که خداوند مکان ندارد و از ما به ما نزدیکتر
است.
*** آیه بعد به چگونگی تقسیم نفرات آنها در امم گذشته و این امت اشاره کرده،می گوید:"گروه کثیري از امتهاي
نخستینند"( ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ).
*** "و گروه اندکی از امت آخرین"( وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ ).
"ثله"چنان که"راغب"در"مفردات می گوید"در اصل به معنی قطعه مجتمع از پشم است،سپس به معنی جماعت و گروه به
کار رفته است.
بعضی نیز آن را از"ثل عرشه"(تختش فرو ریخت و حکومتش قطع شد) گرفته و آن را به معنی"قطعه"می دانند،و در اینجا به
قرینه مقابله با"قلیل من الآخرین"به معنی قطعه عظیم است.
ص : 206
جَنّ النَّعِیمِ "(جار و مجرور)ممکن است متعلق به"مقربین"باشد، و یا متعلق به محذوفی که"حال"است
اتِ 􀀀 1) " فِی - 1
براي"مقربین"و در تقدیر چنین است"کائنین فی جنات النعیم"و یا خبر بعد از خبر.
طبق این دو آیه گروه زیادي از مقربان از امتهاي پیشینند،و تنها کمی از آنها از امت محمد ص می باشند.
ممکن است در اینجا این سؤال پیش بیاید که چگونه این مساله با اهمیت فوق العاده امت اسلامی سازگار است،با اینکه خدا
.( آنها را بهترین امت خطاب کرده و فرموده: " کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ "...(آل عمران 110
پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن می شود:نخست اینکه منظور از مقربان همان سابقون و پیشگامان در ایمانند،مسلم
است که در امت اسلامی پیشگامان در پذیرش اسلام در صدر اول گروه اندکی بودند که نخستین آنها از مردان علی ع و از
زنان خدیجه بود در حالی که کثرت پیامبران پیشین و تعداد امتهاي آنها و وجود پیشگامان در هر امت،سبب می شود که آنها
از نظر تعداد فزونی یابند.
دیگر اینکه کثرت عددي دلیل بر کثرت کیفی نیست،و به تعبیر دیگر ممکن است تعداد سابقون این امت کمتر باشند ولی از
ی بَعْضٍ "ما بعضی از 􀀀 ا بَعْ َ ض هُمْ عَل 􀀀 نظر مقام بسیار برتر، همانگونه که در میان خود پیامبران نیز تفاوت است: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْن
.( رسولان را بر بعض دیگري برتري دادیم" (بقره- 253
ذکر این نکته نیز لازم به نظر می رسد که ممکن است بعضی از مؤمنان در زمره پیشگامان در ایمان نباشند،اما داراي صفات و
ویژگیهاي دیگري باشند که آنها را همردیف سابقون قرار می دهد و از نظر پاداش و اجر همردیف آنها هستند،لذا در بعضی
از روایات از امام باقر ع چنین نقل شده که فرمود:
.( نحن السابقون السابقون و نحن الآخرون: "ما پیشگامان پیشگام،و ما آخرون هستیم" ( 1
ص : 207
1) تفسیر صافی ذیل آیات مورد بحث. -1
و در روایتی از امام صادق ع آمده است که به جمعی از پیروان خود خطاب کرد و فرمود:
انتم السابقون الاولون،و السابقون الآخرون، و السابقون فی الدنیا الی ولایتنا،و فی الآخره الی الجنه: "شما سابقون نخستین و
.( سابقون آخرین هستید،در دنیا پیشگام در ولایت ما بودید و در آخرت پیشگام در بهشتید" ( 1
این نکته نیز لازم به یادآوري است که بعضی تعبیر به "اولین"و"آخرین" را به"اولین امت اسلام"و"آخرین امت اسلام"تفسیر
کرده اند،طبق این تفسیر همه مقربان از امت اسلامند.
اما این تفسیر نه با ظاهر آیات سازگار است،و نه با روایاتی که در ذیل این آیات وارد شده که افرادي از امم پیشین را
بالخصوص به عنوان"سابقون اولین"معرفی کرده است.
***
ص : 208
1) تفسیر صافی ذیل آیات مورد بحث. -1
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 15 تا 26
اشاره
( ارِیقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ( 18 􀀀 وابٍ وَ أَب 􀀀 دانٌ مُخَلَّدُونَ ( 17 ) بِأَکْ 􀀀 ابِلِینَ ( 16 ) یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْ 􀀀 ا مُتَق 􀀀 ی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ ( 15 ) مُتَّکِئِینَ عَلَیْه 􀀀 عَل
الِ اَللُّؤْلُؤِ 􀀀 مِمّ یَشْتَهُونَ ( 21 ) وَ حُورٌ عِینٌ ( 22 ) کَأَمْث
ا􀀀 طَی مِمّ یَتَخَیَّرُونَ ( 20 ) وَ لَحْمِ رٍْ
ا􀀀 اکِهَهٍ 􀀀 و ف ( لا یُنْزِفُونَ ( 19 􀀀 ا وَ 􀀀 ی عَنْه لا َُ ص دَّعُونَ 􀀀
( لاماً ( 26 􀀀 لاماً سَ 􀀀 إِلاّ قِیلًا سَ
􀀀
( لا تَأْثِیماً ( 25 􀀀 ا لَغْواً وَ 􀀀 لا یَسْمَعُونَ فِیه 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 24 ) 􀀀 ما 􀀀 زاءً بِ 􀀀 اَلْمَکْنُونِ ( 23 ) جَ
ص : 209
ترجمه:
-15 آنها(مقربان)بر تختهایی که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند.
-16 در حالی که بر آن تکیه کرده و روبروي یکدیگرند.
-17 نوجوانانی جاودانی(در شکوه و طراوت)پیوسته گرداگرد آنها می گردند.
-18 با قدحها و کوزه ها و جامهایی از نهرهاي جاري بهشتی(و شراب طهور)! 19 -اما شرابی که از آن درد سر نمی گیرند و نه
مست می شوند.
-20 و میوه هایی از هر نوع که مایل باشند.
-21 و گوشت پرنده از هر نوع که بخواهند.
-22 و همسرانی از حور العین دارند.
-23 همچون مروارید در صدف پنهان! 24 -اینها پاداشی است در برابر اعمالی که انجام می دادند.
-25 در آن باغهاي بهشت نه لغو و بیهوده اي می شنوند نه سخنان گناه آلود.
-26 تنها چیزي که می شنوند"سلام"است"سلام"!
تفسیر:
نعمتهاي بهشتی که در انتظار مقربان است
این آیات انواع نعمتهاي بهشتی را که نصیب گروه سوم یعنی مقربان می شود بازگو می کند،نعمتهایی که هر یک از دیگري
دل انگیزتر و روحپرورتر است،نعمتهایی که می توان آنها را در هفت بخش خلاصه کرد:
ی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ ). 􀀀 نخست می فرماید:"آنها بر تختهایی که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند"( عَل
ا􀀀 *** "در حالی که تکیه بر آن کرده اند و روبروي یکدیگر قرار گرفته و مجلسی پر از انس و سرور دارند"( مُتَّکِئِینَ عَلَیْه
ابِلِینَ ). 􀀀 مُتَق
"سرر"جمع"سریر"از ماده"سرور"به معنی تختهایی است که
ص : 210
.( صاحبان نعمت در مجالس انس و سرور بر آن می نشینند ( 1
"موضون"از ماده"وضن"(بر وزن وزن!)در اصل به معنی بافتن زره است،سپس به هر منسوجی که تار و پود آن محکم است
اطلاق شده،و در اینجا منظور تختهایی است که کاملا در کنار هم قرار گرفته و به هم پیوسته است،یا خود این تختها داراي
بافت مخصوصی است از لؤلؤ و یاقوت و مانند آن،چنان که جمعی از مفسران گفته اند.
و در هر حال ساختمان این تختها،و طرز قرار گرفتن آنها،و مجلس انسی که بر آنها تشکیل می شود و سرور و شادمانی در آن
موج می زند،با هیچ بیانی قابل توصیف نیست.
در قرآن مجید کرارا از تختهاي بهشتی و مجالس دستجمعی بهشتیان توصیفهاي جالبی شده که نشان می دهد یکی از مهمترین
لذات آنها همین جلسات انس و انجمنهاي دوستانه است،اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چیست؟کسی به درستی نمی
داند،آیا از اسرار آفرینش سخن می گویند و شگفتیهاي خلقت خداوند؟یا از اصول معرفت و اسماء و صفات حسناي او؟و یا
حوادثی که در این جهان رخ داده؟یا از مصائب جانکاهی که از آن راحت و آسوده شدند؟و یا امور دیگري که ما در شرائط
زندگی این دنیا قادر بر درك آن نیستیم؟کسی نمی داند.
*** سپس از دومین موهبت آنها سخن گفته،می فرماید:"نوجوانانی که همواره در شکوه و طراوت جوانی به سر می برند
دانٌ مُخَلَّدُونَ ). 􀀀 گرداگرد آنها می گردند و در خدمت آنها هستند"( یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْ
تعبیر به"یطوف"از ماده"طواف"اشاره به خدمت مداوم آنها است،
ص : 211
1) مفردات"راغب"ماده سر. -1
و تعبیر به"مخلدون"با اینکه همه اهل بهشت"مخلد"و جاودانی هستند اشاره به جاودانگی نشاط جوانی و طراوت و زیبایی
آنها است.
در اینکه این نوجوانان کیانند؟تفسیرهاي گوناگونی براي آن ذکر کرده اند:
بعضی گفته اند آنها فرزندان مردم دنیا هستند که پیش از بلوغ چشم از دنیا بسته،و چون کار نیک و بدي نداشته اند به لطف
پروردگار چنین منصبی را یافته اند،البته آنها از این کار خود بیشترین لذت را می برند که در خدمت مقربان درگاه خدایند.
در حدیثی از علی ع این معنی نقل شده است.
ولی در تفسیر دیگري می خوانیم:که اینها اطفال مشرکینند که به خاطر بی گناهی داراي چنین مرتبه اي شده اند،چرا که اطفال
مؤمنان به پدران و مادران خود ملحق می شوند.
و در تفسیر سومی می خوانیم که آنها خدمتکارانی هستند بهشتی که خداوند مخصوصا آنان را براي این هدف آفریده است.
*** "این نوجوانان زیبا با قدحها و کوزه ها و جامهاي پر از شراب طهور که از نهرهاي جاري بهشتی برداشته شده در اطراف
.( ارِیقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ) ( 1 􀀀 وابٍ وَ أَب 􀀀 آنها می گردند و آنان را سیراب می کنند"( بِأَکْ
***
ص : 212
1) "اکواب"جمع"کوب"به معنی"قدح"یا ظرفی است که دسته دار نباشد، "اباریق"جمع"ابریق"در اصل از ریشه - 1
فارسی"آبریز"گرفته شده به معنی ظروفی است که داراي دسته و لوله براي ریزش مایعات است،و"کاس"به جام لبریز گفته
می شود و"معین"از ماده"معن"(بر وزن صحن)به معنی جاري است.
اما نه شرابی که عقل و هوش را ببرد و مستی آورد،بلکه هنگامی که بهشتیان آن را می نوشند"نه درد سر می گیرند و نه مست
.( لا یُنْزِفُونَ ) ( 1 􀀀 ا وَ 􀀀 لا یُصَدَّعُونَ عَنْه 􀀀 می شوند"(
تنها یک حالت نشئه روحانی توصیف ناپذیر به آنها دست می دهد که تمام وجودشان را در لذتی بی نظیر فرو می برد! ***
سپس به چهارمین و پنجمین قسمت از نعمتهاي مادي مقربان در بهشت اشاره کرده،می گوید:"نوجوانان بهشتی هر نوع میوه
.( مِمّ یَتَخَیَّرُونَ ) ( 2
ا􀀀 اکِهَهٍ 􀀀 و ف اي که آنها مایل باشند به آنها تقدیم می کنند"( مِمّ یَشْتَهُونَ ).
ا􀀀 طَی *** "و گوشت پرندگان از هر نوع که بخواهند"( وَ لَحْمِ رٍْ
مقدم داشتن میوه بر گوشت،به خاطر آن است که از نظر تغذیه بهتر و عالیتر است،به علاوه میوه قبل غذا لطف دیگري دارد.
البته از بعضی دیگر از آیات قرآن استفاده می شود که شاخه هاي درختان بهشتی کاملا در دسترس بهشتیان است،به طوري که
به آسانی می توانند از هر گونه میوه اي شخصا تناول کنند این معنی،در باره غذاهاي دیگر بهشتی
ص : 213
1) "یصدعون"از ماده"صداع"(بر وزن حباب)به معنی سردرد است،این واژه در اصل از"صدع"به معنی شکافتن است و از -1
آنجا که انسان وقتی به سردرد شدید دچار می شود گویی می خواهد از شدت درد سر او بشکافد این کلمه در این معنی به
کار رفته است،و"ینزفون"از ریشه"نزف"(بر وزن حذف)به معنی کشیدن تمام آب چاه به طور تدریجی است،و در مورد مستی
و از دست دادن عقل نیز به کار می رود.
2) "فاکهه"و"لحم"هر دو معطوف است بر"اکواب"و به این ترتیب از چیزهایی است که وسیله"ولدان - 2
مخلدون"به"مقربان"اهداء می شود.
نیز مسلما صادق است،ولی شک نیست،که وقتی خدمتکارانی آن چنان غذاهایی این چنین را براي آنها بیاورند لطف و صفاي
دیگري دارد،و به تعبیر دیگر این یک نوع احترام و اکرام بیشتر نسبت به بهشتیان و رونق و صفاي افزونتر براي مجالس انس
آنها است،حتی در مجالس معمول دنیا نیز بسیار می شود که با وجود قرار داشتن میوه و غذا در دسترس میهمانان،میزبان
شخصا به آنها تعارف می کند، و این نوعی احترام و محبت محسوب می شود.
و البته در میان انواع گوشتها،گوشت پرندگان برتري دارد لذا روي آن تکیه شده است.
این نکته نیز قابل ذکر است که در مورد میوه تعبیر به"یتخیرون" (انتخاب می کنند)و در مورد گوشت تعبیر به"یشتهون"(اشتها
دارند)شده است بعضی از مفسران خواسته اند در میان این دو تعبیر،تفاوتی قائل شوند،ولی بیشتر به نظر می رسد که هر دو
ناظر به یک معنی است با دو عبارت متفاوت،منظور این است بهشتیان هر نوع غذایی را بپسندند از سوي خدمتکاران بهشتی در
اختیارشان گذاشته می شود.
*** سپس به ششمین نعمت که همسران پاك و زیبا است اشاره کرده،می گوید:
.( "و همسرانی از حور العین دارند"( وَ حُورٌ عِینٌ ) ( 1
الِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ). 􀀀 *** "همچون مروارید در صدف پنهان"!( کَأَمْث
ص : 214
1) گرچه بعضی تصور کرده اند"حور عین"عطف به"غلمان مخلدون"است و بنا بر این آنها نیز گرداگرد بهشتیان در -1
گردشند،ولی با توجه به عدم تناسب این معنی مخصوصا با جلسات دستجمعی بهشتیان ظاهر این است مبتدا براي خبر محذوفی
می باشد و در تقدیر چنین است و لهم حور عین:"براي آنها حور العین است".
"حور"چنان که قبلا نیز گفته ایم جمع"حوراء"و"احور"،به کسی می گویند که سیاهی چشمش کاملا مشکی و سفیدیش
کاملا شفاف است.
و"عین"جمع"عیناء"و"اعین"به معنی درشت چشم است،و از آنجا که بیشترین زیبایی انسان در چشمان او است روي این
مساله مخصوصا تکیه شده است.
بعضی نیز گفته اند که"حور"از ماده"حیرت"گرفته شده،یعنی آن چنان زیبا هستند که چشمها از دیدن آنها حیران می شود
.(1)
"مکنون"به معنی پوشیده است،و در اینجا منظور پوشیده بودن در صدف است،زیرا مروارید به هنگامی که در صدف قرار
دارد و هیچ دستی به آن نرسیده از همیشه شفافتر و زیباتر است،بعلاوه ممکن است اشاره به این معنی باشد که آنها از چشم
دیگران کاملا مستورند،نه دستی به آنها رسیده،و نه چشمی بر آنها افتاده است! *** بعد از ذکر این شش موهبت جسمانی می
کانُوا یَعْمَلُونَ ). 􀀀 ما 􀀀 زاءً بِ 􀀀 افزاید:"اینها همه پاداشی است در برابر اعمال صالحی که انجام می دادند"( جَ
تا تصور نشود این نعمتهاي بیشمار بهشتی بی حساب به کسی داده می شود، و یا ادعاي ایمان و عمل صالح براي نیل به آنها
کافی است،نه،عمل مستمر و خالص لازم است تا این الطاف نصیب انسان شود(توجه داشته باشید که" یَعْمَلُونَ " فعل مضارع
است و معنی استمرار را دارد).
*** هفتمین و آخرین نعمت آنها که جنبه معنوي دارد این است که:"آنها در باغهاي بهشت نه لغو و بیهوده اي می شنوند،نه
سخنان گناه آلود"
ص : 215
1) "ابو الفتوح رازي"جلد 11 ذیل آیه مورد بحث. -1
لا تَأْثِیماً ). 􀀀 ا لَغْواً وَ 􀀀 لا یَسْمَعُونَ فِیه 􀀀 (
نه در آنجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد،و نه استهزاء و غیبت،نه کلمات نیش دار،نه تعبیرات گوشخراش،نه سخنان لغو و
بیهوده و بی اساس، هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زیبایی و متانت و ادب و پاکی است و چه عالی است محیطی که
سخنان آلوده در آن نباشد، و اگر درست فکر کنیم بیشترین ناراحتی ما در زندگی این دنیا نیز از همین سخنان لغو و بیهوده و
گناه آلود و زخم زبانها و جراحات اللسان است! *** سپس می افزاید:"تنها چیزي که در آنجا می شنوند سلام است سلام"! (
.( لاماً ) ( 1 􀀀 لاماً سَ 􀀀 إِلاّ قِیلًا سَ
􀀀
آیا این سلام از ناحیه خداوند است؟یا از ناحیه فرشتگان؟یا خود بهشتیان نسبت به یکدیگر؟و یا همه اینها؟ از همه مناسبتر
.( تفسیر اخیر است چنان که در آیات دیگر قرآن به سلام خداوند و فرشتگان و بهشتیان بر یکدیگر اشاره شده است ( 2
آري آنها جز سلام چیزي نمی شنوند،سلام و درود خداوند و ملائکه مقربین او،و سلام و درود خودشان به یکدیگر،در آن
جلسات پر شور و پر صفا که لبریز از دوستی و محبت است.
محیط آنها آکنده از سلام و سلامت است،و همین معنی بر تمام وجود آنها
ص : 216
1) "سلاما"مفعول به براي"قیلا"می باشد که مصدر است مانند"قول"یعنی گفتار آنها در آنجا سلام است،این احتمال نیز -1
داده شده است که"سلاما"صفت براي"قیلا" بوده باشد،و یا مفعول به(یا مفعول مطلق)براي فعل محذوفی است،و در
تقدیر"یسلمون سلاما"می باشد،ولی معنی اول از همه بهتر است،و سلاما دومی تاکید می باشد.
. 2) یس آیه 58 -رعد 24 -یونس- 10 -2
حکومت می کند،هر چه می گویند بر همین محور دور می زند و نتیجه تمام گفتگوها و بحثهاي آنها به سلام و صلح و صفا
دارُ 􀀀 منتهی می شود،اصولا بهشت "دار السلام"و خانه سلامت و أمن و امان است چنان که در آیه 127 انعام می خوانیم " لَهُمْ
.( لامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ " ( 1 􀀀 السَّ
***
ص : 217
لاماً "منقطع است و مفید تاکید می باشد. 􀀀 لاماً سَ 􀀀 إِلاّ قِیلًا سَ
􀀀 1) توجه داشته باشید که استثناء در آیه" -1
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 27 تا 40
اشاره
اءٍ مَسْکُوبٍ ( 31 ) وَ 􀀀 حابُ اَلْیَمِینِ ( 27 ) فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ ( 28 ) وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ ( 29 ) وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ ( 30 ) وَ م 􀀀 ا أَصْ 􀀀 حابُ اَلْیَمِینِ م 􀀀 وَ أَصْ
راباً 􀀀 کاراً ( 36 ) عُرُباً أَتْ 􀀀 اهُنَّ أَبْ 􀀀 شاءً ( 35 ) فَجَعَلْن 􀀀 اهُنَّ إِنْ 􀀀 إِنّ أَنْشَأْن
􀀀
لا مَمْنُوعَهٍ ( 33 ) وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَهٍ ( 34 ) ا 􀀀 مَقْطُوعَهٍ وَ 􀀀 اکِهَهٍ کَثِیرَهٍ ( 32 ) لا 􀀀ف
( حابِ اَلْیَمِینِ ( 38 ) ثُلَّهٌ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ ( 39 ) وَ ثُلَّهٌ مِنَ اَلْآخِرِینَ ( 40 􀀀 37 ) لِأَصْ )
ص : 218
ترجمه:
-27 و اصحاب یمین،چه اصحاب یمینی؟ 28 -آنها در سایه درختان سدر بی خار قرار دارند.
-29 و در سایه درخت طلح پر برگ به سر می برند(درختی است خوشرنگ و خوشبو).
-30 و سایه کشیده و گسترده.
-31 و در کنار آبشارها.
-32 و میوه هاي فراوانی.
-33 که هرگز قطع و ممنوع نمی شود.
-34 و همسرانی گرانقدر.
-35 ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم.
-36 و همه را بکر قرار داده ایم.
-37 همسرانی که به همسرشان عشق می ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند.
-38 اینها همه براي اصحاب یمین است.
-39 که گروهی از امتهاي نخستینند.
-40 و گروهی از امتهاي آخرین.
تفسیر:
مواهب و نعمتهاي اصحاب الیمین
بعد از بیان مواهب معنوي و مادي مقربان،نوبت به"اصحاب الیمین" می رسد،همان جمعیت سعادتمندي که نامه اعمالشان به
علامت پیروزي در امتحانات الهی به دست راستشان داده می شود،و در اینجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره می کند که
با مقایسه به نعمتهاي مقربان که در هفت بخش آمده بود یک
ص : 219
مرحله پائینتر است.
.( حابُ الْیَمِینِ ) ( 1 􀀀 ا أَصْ 􀀀 حابُ الْیَمِینِ م 􀀀 نخست براي بیان بلندي مقام آنها می فرماید:"اصحاب یمین،چه اصحاب یمینی"؟!( وَ أَصْ
و این برترین توصیفی است که از آنها شده،زیرا این تعبیر در مواردي به کار می رود که اوصاف کسی در بیان نگنجد،و به هر
حال این تعبیر بیانگر مقام والاي اصحاب الیمین است.
*** آیه بعد به نخستین موهبت این گروه اشاره کرده،می گوید:"آنها در سایه درخت سدر بی خار قرار خواهند گرفت"( فِی
.( سِدْرٍ مَخْضُودٍ ) ( 2
در حقیقت این رساترین توصیفی است که براي درختان بهشتی در قالب الفاظ دنیوي ما امکان پذیر است،زیرا"سدر"به گفته
بعضی از ارباب لغت درختی است تناور که بلندیش گاهی تا چهل متر می رسد،و می گویند تا دو هزار سال عمر می کند(و
سایه بسیار سنگین و لطیفی دارد)تنها عیب این درخت این است که خاردار است،ولی با توصیف به"مخضود"(از ماده خضد
بر وزن "مجد"به معنی بریدن و گرفتن خار است)این مشکل نیز در درختان سدر بهشتی حل شده.
در حدیثی آمده است که هر گاه بعضی از لغات قرآن براي یاران پیامبر ص مشکل می شد می گفتند خداوند به برکت اعراب
بادیه نشین و سؤالات آنها ما را بهره مند می کند،از جمله اینکه عربی بادیه نشین روزي خدمت
ص : 220
1) ترکیب این جمله ذیل آیه 8 همین سوره گذشت. -1
2) جار و مجرور متعلق به عامل مقدري است و مجموعا خبر مبتداي محذوفی است و در تقدیر چنین است"هم فی سدر -2
مخضود".
پیامبر ص آمد عرض کرد اي رسول خدا!خداوند متعال در قرآن نام از درخت موذي و آزار دهی برده است،و من فکر نمی
کردم در بهشت چنین درختی باشد! فرمود:کدام درخت؟عرض کرد:درخت سدر،زیرا داراي خار است،پیامبر ص فرمود:مگر
خداوند نمی فرماید:" فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ "مفهومش این است که خارهاي آن را قطع کرده است،و بجاي هر خار میوه اي قرار
.( داده که هر میوه اي هفتاد و دو رنگ ماده غذایی دارد که هیچیک شباهتی به دیگري ندارد"! ( 1
*** دومین موهبت این است که"آنها در سایه درختان"طلح متراکم"به سر می برند"( وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ ).
"طلح"درختی است سبز و خوشرنگ و خوشبو،جمعی گفته اند همان درختان موز است که برگهاي بسیار پهن و سبز و زیبا،و
میوه اي شیرین و گوارا دارد،و"منضود"از ماده"نضد"به معنی متراکم است.
ممکن است این تعبیر اشاره به تراکم برگها یا تراکم میوه ها،و یا هر دو باشد،حتی بعضی گفته اند،این درختان چنان پر میوه
است که ساقه و شاخه ها غرق میوه و پوشیده از آن می باشد.
بعضی از مفسران گفته اند با توجه به اینکه درخت سدر برگهایی بسیار کوچک و درخت موز برگهایی بسیار پهن و بزرگ و
.( گسترده دارند ذکر این دو درخت اشاره لطیفی به تمام درختان بهشتی است که در میان این دو قرار دارد ( 2
*** سومین نعمت بهشتی را چنین بیان می کند"و سایه کشیده و گسترده"
ص : 221
. 1) روح المعانی جلد 27 صفحه 120 -در المنثور جلد 6 صفحه 156 -1
. 2) فخر رازي در تفسیر کبیر ذیل آیات مورد بحث جلد 29 صفحه 162 -2
( وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ ).
بعضی این سایه گسترده را به حالتی شبیه بین الطلوعین تفسیر کرده اند که سایه همه جا را فرا گرفته است و در حدیثی در
.( روضه کافی این معنی از پیغمبر گرامی اسلام نقل شده است ( 1
غرض این است که حرارت آفتاب هرگز بهشتیان را متالم و ناراحت نمی کند، و دائما در سایه هاي مطبوع و گسترده و روح
افزا به سر می برند.
*** در مرحله چهارم به آبهاي بهشتی اشاره کرده می فرماید:"بهشتیان در کنار آبهایی آبشار مانند(که منظره فوق العاده زیبا
اءٍ مَسْکُوبٍ ). 􀀀 و دل انگیزي دارد)به سر می برند"( وَ م
"مسکوب"از ماده"سکب"(بر وزن کبک)در اصل به معنی ریزش است،و از آنجا که ریزش آب از بالا به پائین به صورت
آبشار بهترین مناظر را ایجاد می کند،زمزمه هاي آن گوش جان را نوازش می دهد و منظره آن چشم را فروغ می بخشد،این
امر یکی از مواهب بهشتیان قرار داده شده است.
*** و البته آن درختها و آن همه آب جاري دائم انواع میوه ها را نیز همراه دارد، و لذا در پنجمین نعمت می افزاید:"و میوه
لا مَمْنُوعَهٍ ). 􀀀 لا مَقْطُوعَهٍ وَ 􀀀 اکِهَهٍ کَثِیرَهٍ ). که نه قطع می شود و نه هیچگاه ممنوع می گردد" 􀀀 هاي فراوانی"( وَ ف
آري همچون میوه هاي این جهان نیست که محدود به فصول معینی باشد، و تنها چند هفته یا چند ماه در سال بر درخت ظاهر
شود،و نیز همچون میوه هاي
ص : 222
. 1) روضه کافی مطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 216 -1
این جهان نیست که گاه خارها مانع چیدن آن است و گاه بلندي خطرناك درخت مانند نخل،و یا مانعی در وجود خود انسان
از تناول آن وجود داشته باشد، و نه میزبان اصلی بهشت که خداوند منان است و ماموران او بخل و منعی دارند بنا بر این هیچ
مانعی در کار نیست بلکه"مقتضی کاملا موجود و مانع در هر شکل و هر صورت مفقود است".
*** سپس به نعمت دیگري اشاره کرده،می افزاید:"آنها داراي همسران گرانقدري هستند"( وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَهٍ ).
"فرش"جمع"فراش"در اصل به معنی هر گونه فرش یا بستري است که می گسترانند و به همین تناسب گاه به عنوان کنایه از
همسر به کار می رود (خواه مرد باشد یا زن).
لذا در حدیث معروف از پیغمبر گرامی آمده است الولد للفراش و للعاهر الحجر:"فرزندي که از زن شوهردار متولد می شود
متعلق به همان خانواده است و اگر مرد فاسق و زناکاري در این میان بوده بهره اش تنها سنگ است" (و احتمال انعقاد فرزند از
نطفه او پذیرفته نیست).
بعضی نیز"فرش"را به معنی حقیقی(نه به معنی کنایی)تفسیر کرده اند، و آن را اشاره به فرشها و بسترهاي بسیار گرانبها و پر
ارزش بهشت دانسته اند،ولی در این صورت ارتباط آیات بعد که حکایت از حوریان و همسران بهشتی می کند از آن قطع می
شود.
اهُنَّ 􀀀 إِنّ أَنْشَأْن
􀀀
*** سپس به اوصاف دیگري از همسران بهشتی پرداخته،می گوید:"ما آنها را آفرینش نوینی بخشیده ایم"( ا
شاءً ). 􀀀 إِنْ
ص : 223
این جمله ممکن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد که خداوند آفرینش تازه اي در قیامت به آنها می دهد،و
همگی در نهایت جوانی و طراوت و جمال و کمال ظاهر و باطن وارد بهشت می شوند که طبیعت بهشت طبیعت تکامل و
خروج از هر گونه نقص و عیب است.
و اگر منظور حوریان باشد خداوند آنها را آفرینش نوینی بخشیده به گونه اي که هرگز گرد و غبار پیري و ناتوانی بر دامان
آنها نمی نشیند.ممکن است که تعبیر به انشاء،اشاره به هر دو نیز بوده باشد.
کاراً ) و شاید این وصف همیشه براي آنها باقی 􀀀 اهُنَّ أَبْ 􀀀 *** سپس می افزاید ما آنها را همگی بکر قرار دادیم،( فَجَعَلْن
باشد،چنان که بسیاري از مفسران به آن تصریح کرده اند و در روایات نیز به آن اشاره شده،یعنی با آمیزش،وضع آنها
.( دگرگون نمی شود ( 1
*** و در اوصاف آنها باز می افزاید:"آنان نسبت به همسرانشان،عشق می ورزند و خوش سخن و فصیحند"( عُرُباً ).
"عرب"جمع"عروبه"(بر وزن ضروره)به معنی زنی است که وضع حالش حکایت از محبتش نسبت به همسر و مقام عفت و
پاکیش می کند،زیرا "اعراب"(بر وزن اظهار)به همان معنی آشکار ساختن است،این واژه به معنی فصیح و خوش سخن بودن
نیز می آید،و ممکن است هر دو معنی در آیه جمع باشد.
وصف دیگرشان اینکه"آنها هم سن و سال با همسرانشان هستند و همگی در خوبی و جمال ظاهر و باطن همانندند و یک از
راباً ). 􀀀 یک بهتر"( أَتْ
ص : 224
1) روح المعانی جلد 27 صفحه 123 -ضمنا باید توجه داشت که این حالت،با فاء تفریع،عطف بر آیه قبل شده است. -1
"اتراب"جمع"ترب"(بر وزن"ذهن")به معنی مثل و همانند است و بعضی گفته اند این معنی از"ترائب"که به معنی دنده هاي
قفسه سینه است گرفته شده زیرا با یکدیگر شباهت دارند.
این شباهت و برابري ممکن است در سن و سال نسبت به همسرانشان باشد، تا به اصطلاح،احساسات یکدیگر را کاملا درك
کنند،و زندگی با هم براي آنها لذتبخش تر باشد هر چند گاهی با تفاوت سن و سال نیز چنین است ولی در غالب چنین
نیست،و یا همانند در خوبی و زیبایی و حسن ظاهر و باطن،درست شبیه تعبیر معروف که می گویند:"آنها همه خوبند و یک از
یک بهتر".
حابِ الْیَمِینِ ). 􀀀 *** سپس می افزاید:"همه این نعمتها براي اصحاب الیمین است"( لِأَصْ
و این تاکیدي است مجدد بر اختصاص این مواهب(ششگانه)به آنها.
این احتمال نیز داده شده است که این جمله تکمیلی است براي جمله "انا انشاناهن انشاء"یعنی ما آنها را آفرینش نوینی براي
.( اصحاب الیمین دادیم ( 1
*** و در پایان این مقال می فرماید:"گروهی از آنان از امتهاي نخستینند" ( ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ).
*** "و گروهی از اقوام آخرینند"( وَ ثُلَّهٌ مِنَ الْآخِرِینَ ).
ص : 225
1) در صورت اول عبارت"اصحاب الیمین"خبر مبتداي محذوفی است و در تقدیر چنین است:"هذه کلها لاصحاب - 1
الیمین"و در صورت دوم جار مجرور متعلق به "انشاناهن"می باشد،ولی تفسیر اول مناسبتر است.
"ثله"در اصل به معنی قطعه مجتمع از پشم است،سپس به هر جمعیت انبوه درهم فشرده گفته شده است،و به این ترتیب گروه
عظیمی از اصحاب الیمین از امتهاي گذشته هستند و گروه عظیمی از امت اسلام،چرا که در میان این است صالحان و
مؤمنان،بسیارند،هر چند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق با توجه به کثرت آن امتها و پیامبرانشان
کمترند.
بعضی گفته اند این دو گروه هر دو از امت اسلامند،گروهی از اولین آنها و گروهی از آخرین آنها،ولی تفسیر اول صحیحتر
است.
***
ص : 226
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 41 تا 50
اشاره
کانُوا 􀀀 لا کَرِیمٍ ( 44 ) إِنَّهُمْ 􀀀 ارِدٍ وَ 􀀀 لا ب 􀀀 مالِ ( 41 ) فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ ( 42 ) وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ( 43 ) 􀀀 حابُ اَلشِّ 􀀀 ا أَصْ 􀀀 مالِ م 􀀀 حابُ اَلشِّ 􀀀 وَ أَصْ
إِنّ لَمَبْعُوثُونَ
􀀀
ظاماً أَ ا 􀀀 راباً وَ عِ 􀀀 کُنّ تُ
ا􀀀 و ا 􀀀 إِذ مِتْن ا􀀀 ی أَ ک قَُولُونَ انُوا 􀀀 و ( ک یُصِ رُّونَ عَلَی اَلْحِنْثِ اَلْعَظِیمِ ( 46 انُوا 􀀀 و ( ذ مُتْرَفِینَ ( 45 لِکَ􀀀 قَب ْلَ
( اتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ( 50 􀀀 ی مِیق 􀀀 اؤُنَا اَلْأَوَّلُونَ ( 48 ) قُلْ إِنَّ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ ( 49 ) لَمَجْمُوعُونَ إِل 􀀀 47 ) أَ وَ آب )
ترجمه:
-41 و اصحاب شمال چه اصحاب شمالی؟(که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده می شود).
-42 آنها در میان بادهاي کشیده و آب سوزان قرار دارند.
-43 و در سایه دودهاي متراکم و آتش زا!
ص : 227
-44 سایه اي که نه خنک است و نه مفید.
-45 آنها پیش از این در عالم دنیا مست و مغرور نعمت بودند.
-46 و بر گناهان بزرگ اصرار داشتند.
-47 و می گفتند:هنگامی که ما مردیم و خاك و استخوان شدیم آیا برانگیخته خواهیم شد؟ 48 -یا نیاکان نخستین ما؟ 49 -بگو
اولین و آخرین، 50 -همگی در موعد روز معینی جمع می شوند.
تفسیر:
کیفرهاي دردناك اصحاب شمال
در تعقیب مواهب عظیم گروه مقربان و گروه اصحاب الیمین به سراغ گروه سوم و عذابهاي دردناك و وحشتناك آن می رود
تا در یک مقایسه وضع حال سه گروه روشن گردد.
مالِ ). 􀀀 حابُ الشِّ 􀀀 ا أَصْ 􀀀 مالِ م 􀀀 حابُ الشِّ 􀀀 می فرماید:"و اصحاب شمال،چه اصحاب شمالی"( وَ أَصْ
همانها که نامه اعمالشان به دست چپشان داده می شود که رمزي است براي آن که گنهکار و آلوده و ستمگرند و اهل
دوزخ،و همانگونه که در توصیف مقربان و اصحاب الیمین گفتیم این تعبیر براي بیان نهایت خوبی یا بدي حال کسی است،فی
المثل می گوئیم سعادتی به ما رو کرد،چه سعادتی؟یا مصیبتی رو کرد،چه مصیبتی؟! *** سپس به سه قسمت از کیفرهاي آنها
اشاره کرده می گوید:"آنها در میان بادهاي کشنده و آب سوزان قرار دارند"( فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ ).
***
ص : 228
"و در سایه دودي شدید و آتش زا"( وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ).
باد سوزان کشنده از یک سو،و آب جوشان مرگبار از سوي دیگر،و سایه دود داغ و خفه کننده از سوي سوم،آنها را چنان
گرفتار می سازد که تاب و توان را از آنان می گیرد،و اگر هیچ مصیبت دیگري جز این سه مصیبت را نداشته باشند براي کیفر
آنها کافی است.
"سموم"از ماده"سم"به معنی باد سوزانی است که در"مسام"(سوراخهاي ریز بدن انسان)داخل می شود و او را هلاك می
کند(اصولا سم را به این جهت سم می گویند که در تمام ذرات بدن نفوذ می کند).
"حمیم"به معنی شیء داغ،و در اینجا به معنی آب سوزان است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است،مانند آیه
-19 حج یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ :"بر سر آنها آب سوزان ریخته می شود".
"یحموم"نیز از همین ماده است و در اینجا به تناسب ظل(سایه)به دود غلیظ و سیاه و داغ تفسیر شده است.
لا کَرِیمٍ ). 􀀀 ارِدٍ وَ 􀀀 لا ب 􀀀 *** سپس براي تاکید می افزاید:سایه اي که نه برودت دارد،و نه هیچ فایده" (
سایبان گاه انسان را از آفتاب حفظ می کند،و گاه از باد و باران و یا منافع دیگري در بردارد،ولی پیدا است این سایبان هیچ
یک از این فوائد را ندارد.
تعبیر"کریم"از ماده"کرامت"به معنی مفید فایده است، و لذا در میان عرب معمول است که وقتی می خواهند شخص یا چیزي
را غیر مفید معرفی کنند می گویند:"لا کرامه فیه"،مسلم است سایه اي که از دود سیاه و خفه کننده است جز شر و زیان چیزي
از آن انتظار نمی رود"لا کرامه".
گرچه کیفرهاي دوزخیان انواع و اقسام مختلف و وحشتناکی دارد ولی
ص : 229
ذکر همین سه قسمت کافی است که انسان بقیه را از آن حدس بزند.
*** در آیات بعد دلائل گرفتاري اصحاب شمال را به این سرنوشت شوم و وحشتناك در سه جمله نخست خلاصه می کند:
ذلِکَ مُتْرَفِینَ ). 􀀀 کانُوا قَبْلَ 􀀀 نخست این که"آنها پیش از این در عالم دنیا مست و مغرور نعمت بودند" ( إِنَّهُمْ
"مترف"بطوري که در"لسان العرب"آمده از ماده"ترف"(بر وزن سبب) به معنی تنعم است،و مترف به کسی می گویند که
.( فزونی نعمت او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته است ( 1
درست است که همه"اصحاب الشمال"در زمره"مترفین"نیستند،ولی هدف قرآن سردمداران آنها است.
همانگونه که امروز هم می بینیم فساد جامعه هاي بشري از گروه متنعمین مست و مغرور است که عامل گمراهی دیگران نیز
می باشند،سرنخ تمام جنگها و خونریزیها و انواع جنایات،و مراکز شهوات،و گرایشهاي انحرافی،به دست این گروه است،و به
همین جهت قرآن قبل از هر چیز انگشت روي آنها می گذارد.
این احتمال نیز وجود دارد که نعمت معنی گسترده اي دارد و منحصر به اموال نیست بلکه جوانی و سلامت و عمر نیز از
نعمتهاي خدا است که اگر باعث غرور و غفلت گردد سرچشمه اصلی گناهان است،و اصحاب شمال هر یک داراي نوعی از
این نعمتها هستند.
*** سپس به دومین گناه آنها اشاره کرده،می افزاید:"آنها بر گناهان بزرگ
ص : 230
. 1) لسان العرب جلد 9 صفحه 17 -1
کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظِیمِ ). 􀀀 اصرار داشتند"( وَ
"حنث"در اصل به معنی هر گونه گناه است،ولی در بسیاري از مواقع این واژه به معنی پیمان شکنی و مخالفت سوگند
آمده،به خاطر اینکه از مصداقهاي روشن گناه است.
بنا بر این ویژگی اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست،بلکه اصرار بر گناهان عظیم است،چرا که گناه ممکن است،احیانا از
اصحاب یمین نیز سر زند ولی آنها هرگز بر آن اصرار نمی ورزند،هنگامی که متذکر می شوند فورا توبه می کنند.
جمعی"حنث عظیم"را در اینجا به معنی"شرك"تفسیر کرده اند، چرا که گناهی از آن عظیمتر وجود ندارد،همان گونه که
شاءُ "خداوند هیچگاه شرك را نمی بخشد و کمتر از 􀀀 ذلِکَ لِمَنْ یَ 􀀀 ا دُونَ 􀀀 لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ م 􀀀 اللّ
􀀀
قرآن می گوید: إِنَّ هَ
.( آن را براي هر کس بخواهد می بخشد" ( 1
بعضی نیز آن را به"دروغ"که از اعظم گناهان،و کلید معاصی دیگر است تفسیر کرده اند،مخصوصا هنگامی که توأم با
تکذیب انبیاء و قیامت باشد.
ولی ظاهر این است که همه اینها مصداقهایی براي"حنث عظیم"محسوب می شود.
*** و سومین عمل خلاف آنها این بود که می گفتند:آیا هنگامی که مردیم و خاك و استخوان شدیم،بار دیگر برانگیخته
إِنّ لَمَبْعُوثُونَ ).
􀀀
ظاماً أَ ا 􀀀 راباً وَ عِ 􀀀 کُنّ تُ
ا􀀀 و ا 􀀀 إِذ مِتْن ا􀀀 ی أَ ک قَُولُونَ انُوا 􀀀 و خواهیم شد"؟ بنا بر این انکار قیامت که خود سرچشمه بسیاري از گناهان است یکی دیگر از اوصاف اصحاب الشمال می باشد،و تعبیر به"
کانُوا یَقُولُونَ "نشان می دهد 􀀀
ص : 231
. 1) نساء آیه 48 -1
که در انکار قیامت نیز اصرار میورزیدند و پافشاري داشتند.
در اینجا دو مطلب قابل توجه است:نخست اینکه:هنگامی که سخن از "اصحاب الیمین"و"مقربین"در میان بود،شرح اعمال و
کارهایی را که سبب آن پاداشها می شد نداد(جز اشاره کوتاهی که در مورد مقربان بود)اما هنگامی که نوبت به"اصحاب
الشمال"می رسد، در این باره شرح کافی می دهد تا هم اتمام حجتی باشد و هم بیان این حقیقت که آن مجازاتهاي دردناك
با اصل عدالت کاملا سازگار است.
دیگر این که سه گناهی که آیات سه گانه فوق به آن اشاره شده در حقیقت می تواند اشاره به نفی اصول سه گانه دین از
ناحیه اصحاب شمال باشد:در آخرین آیه تکذیب رستاخیز بود،و در آیه دوم انکار توحید،و در آیه نخست که سخن
ا مِنْ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 ذلِکَ م 􀀀 از"مترفین"می گفت اشاره اي به تکذیب انبیاء است،زیرا همانگونه که در آیه 23 زخرف می خوانیم: وَ کَ
ارِهِمْ مُقْتَدُونَ :اینگونه ما در هیچ شهر و آبادي 􀀀 ی آث 􀀀 إِنّ عَل
􀀀
ی أُمَّهٍ وَ ا 􀀀 ا عَل 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 إِنّ وَجَ دْن
􀀀
ا ا 􀀀 الَ مُتْرَفُوه 􀀀 إِلاّ ق
􀀀
قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ
پیامبري قبل از تو نفرستادیم مگر این که مترفین آنها گفتند ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم و به آثار آنها پایبندیم".
تعبیر به"ترابا و عظاما"ممکن است اشاره به این باشد که گوشتهاي ما تبدیل به خاك و استخوانهاي ما برهنه می شود،با این
حال آفرینش جدید چگونه ممکن است؟و چون فاصله خاك از حیات نوین بیشتر است در آغاز ذکر شده است.
و عجب اینکه آنها صحنه هاي معاد را با چشم خود در این جهان می دیدند که چگونه بسیاري از موجودات زنده مانند
گیاهان می پوسند و خاك می شوند و بار دیگر لباس حیات در تن می کنند،و اصولا کسی که آفرینش نخستین را کرده است
چگونه تکرار آن براي او مشکل است،با این حال آنها پیوسته
ص : 232
.( روي انکار معاد اصرار داشتند ( 1
*** آنها به این هم قناعت نمی کردند و براي اظهار تعجب بیشتر می گفتند:
.( اؤُنَا الْأَوَّلُونَ ) ( 2 􀀀 "آیا نیاکان نخستین ما که هیچ اثري از آنها باقی نمانده دوباره زنده می شوند"؟! ( أَ وَ آب
همانها که شاید هر ذره اي از خاکشان به گوشه اي افتاده است یا جزء بدن موجود دیگري شده است؟ ولی چنان که در پایان
سوره یس مشروحا گفته شد در برابر دلائل محکمی که بر مساله معاد دلالت می کند اینها یک مشت بهانه هاي واهی است.
*** سپس قرآن به پیامبر اسلام ص دستور می دهد که در پاسخ آنها"بگو:
نه فقط شما و پدرانتان،بلکه تمام اولین و آخرین..."( قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ ).
.( اتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ) ( 3 􀀀 ی مِیق 􀀀 *** "همگی در موعد روز معین(روز رستاخیز)جمع می شوند"( لَمَجْمُوعُونَ إِل
"میقات"از ماده"وقت"به معنی زمانی است که براي کار یا وعده اي
ص : 233
1) توجه داشته باشید که تکرار حرف استفهام،و تعبیر به"ان"همه به عنوان تاکید آورده شده. -1
2) "همزه"در"أ و آبائنا الاولین"همزه استفهام،و"واو"،"واو عاطفه"است که همزه استفهام بر آن مقدم می شود. -2
3) "الی"در این جمله به خاطر این به کار رفته که قیامت،در پایان این جهان قرار دارد و نیز ممکن است که"الی"در اینجا -3
به معنی لام بوده باشد،همانگونه که در بسیاري از آیات قرآن"لمیقات"آمده است.
تعیین شده،و منظور از میقات در اینجا همان وقت مقرر قیامت است،که در آن روزها همه انسانها در محشر براي رسیدگی به
حسابهایشان اجتماع می کنند، گاهی نیز به صورت کنایه،براي مکانی که براي انجام کاري مقرر شده است به کار می
رود،مانند"میقاتهاي حج"که نام مکانهاي خاصی است که از آنجا احرام می بندند.
ضمنا از تعبیرات مختلف این آیه تاکیدهاي متعددي در زمینه رستاخیز استفاده می شود(ان-لام-مجموعون به صورت اسم
مفعول-و توصیف"یوم" به معلوم بودن).
از این آیه به خوبی استفاده می شود که معاد و رستاخیز همه انسانها در یک روز همراه هم انجام می گیرد،و همین معنی در
.( آیات دیگر قرآن نیز آمده است ( 1
و از اینجا به خوبی روشن می شود آنهایی که قیامت را در زمانهاي متعدد نسبت به هر امتی جداگانه پنداشته اند از آیات قرآن
کاملا بیگانه اند.
شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که منظور از معلوم بودن قیامت،معلوم بودن نزد پروردگار است و گرنه هیچکس حتی انبیاء
مرسلین و ملائکه مقربین از وقت آن آگاه نیست.
***
ص : 234
. 1) هود آیه 102 -مریم آیه 95 -1
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 51 تا 56
اشاره
( شارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ اَلْحَمِیمِ ( 54 􀀀 مالِؤُنَ مِنْهَا اَلْبُطُونَ ( 53 ) فَ 􀀀 اَلضّ اَلْمُکَذِّبُونَ ( 51 ) لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ( 52 ) فَ
􀀀
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الُّونَ
( ذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ اَلدِّینِ ( 56 􀀀􀀀 شارِبُونَ شُرْبَ اَلْهِیمِ ( 55 ) ه 􀀀 فَ
ترجمه:
-51 سپس شما اي گمراهان تکذیب کننده.
-52 قطعا از درخت زقوم می خورید 53 -و شکمها را از آن پر می کنید 54 -و روي آن از آب سوزان می نوشید 55 -و همچون
شترانی که مبتلا به بیماري عطش شده اند از آن می آشامید 56 -این است وسیله پذیرایی از آنها در قیامت!
تفسیر:
بخش دیگري از مجازاتهاي این مجرمان گمراه
این آیات هم چنان ادامه بحثهاي مربوط به کیفرهاي"اصحاب الشمال"است، آنها را مخاطب ساخته چنین می گوید:"سپس
شما اي گمراهان تکذیب کننده"
ص : 235
الضّ الْمُکَذِّبُونَ ).
􀀀
( ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الُّونَ
.( *** "از درخت"زقوم"می خورید"( لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ) ( 1
مالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ ). 􀀀 *** "و شکمهاي خود را از آن پر می کنید"( فَ
در آیات گذشته تنها از محیط زندگی"اصحاب الشمال"دوزخ سخن به میان آمده بود.
اما در اینجا سخن از ماکول و مشروب آنها است،که درست از این نظر نیز نقطه مقابل مقربان و اصحاب الیمین می باشند.
قابل توجه اینکه مخاطب در این آیات"گمراهان تکذیب کننده اند"، آنهایی که علاوه بر گمراهی و ضلال داراي روح عناد و
لجاج در مقابل حقند و پیوسته به این کار ادامه می دهند.
"زقوم"چنان که قبلا نیز گفته ایم گیاهی است تلخ و بد بو و بد طعم،و شیره اي دارد که وقتی به بدن انسان می رسد ورم می
.( کند،و گاه به هر نوع غذاي تنفر آمیز دوزخیان گفته شده است ( 2
براي شرح بیشتر در باره"زقوم"به جلد 19 صفحه 70 ذیل آیه 62 سوره صافات،و جلد 21 ذیل آیه 43 سوره دخان مراجعه
کنید).
مالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ "اشاره به این است که آنها نخست گرفتار حالت گرسنگی شدید می شوند به گونه اي که 􀀀 تعبیر به" فَ
حریصانه از این غذاي بسیار ناگوار می خورند و شکمها را پر می کنند.
***
ص : 236
1) "من"در"من شجر"تبعیضیه است و در"من زقوم"بیانیه. -1
2) "مجمع البحرین"،"مفردات راغب"،"لسان العرب"و"تفسیر روح المعانی". -2
هنگامی که از این غذاي ناگوار خوردند تشنه می شوند،اما نوشابه آنها چیست؟قرآن در آیه بعد می گوید:"شما روي آن
.( شارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ) ( 1 􀀀 غذاي ناگوار از آب سوزان می نوشید"!( فَ
شارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ). 􀀀 *** "و چنان حریصانه می نوشید همانند نوشیدن شترانی که به بیماري استسقا مبتلا شده اند"( فَ
شتري که مبتلا به این بیماري می شود آن قدر تشنه می گردد و پی در پی آب می نوشد تا هلاك شود،آري این است
سرنوشت"ضالون مکذبون"در قیامت.
"حمیم"به معنی آب فوق العاده داغ و سوزان است،لذا به دوستان گرم و پر محبت"ولی حمیم"می گویند،"حمام"نیز از همین
ماده مشتق شده است.
"هیم"(بر وزن میم)جمع"هاؤم"(و بعضی آن را جمع"اهیم"و"هیماء" می دانند)در اصل از"هیام"(بر وزن فرات)به معنی
بیماري عطش است که به شتر عارض می شود، این تعبیر در مورد عشقهاي سوزان،و عاشقان بیقرار نیز به کار می رود.
بعضی از مفسران"هیم"را به معنی زمینهاي شنزار می دانند که هر قدر آب روي آن بریزند در آن فرو می رود و گویی هرگز
سیراب نمی شود! *** و در آخرین آیه مورد بحث بار دیگر اشاره به این طعام و نوشابه کرده، می گوید:"این است وسیله
ذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ). 􀀀􀀀 پذیرایی از آنها در روز قیامت"!( ه
ص : 237
1) قابل توجه اینکه در آیه قبل ضمیر مؤنث(منها)به" شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ "باز می گردد و در این آیه ضمیر مذکر(علیه)چرا -1
که"شجر"هم به معنی مذکر و هم مؤنث به کار می رود و همچنین ثمر(مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث).
و این در حالی است که"اصحاب الیمین در سایه هاي بسیار لطیف و پر طراوت آرمیده اند،و از بهترین میوه ها و چشمه هاي
آب گوارا،و شراب طهور،می نوشند و سرمست از عشق خدا هستند،"ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا"؟! واژه"نزل"چنان
که قبلا گفته ایم به معنی وسیله اي است که با آن از میهمان عزیزي پذیرایی می کنند،و گاه به اولین طعام یا نوشیدنی که
براي میهمان می آورند اطلاق می شود،بدیهی است دوزخیان نه میهمانند،و نه زقوم و حمیم وسیله پذیرایی محسوب می
شود،بلکه این یک نوع طعنه بر آنها است تا حساب کنند وقتی پذیرایی آنها چنین باشد واي به حال مجازات و کیفر آنان!
***
ص : 238
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 57 تا 62
اشاره
ا􀀀 ا بَیْنَکُمُ اَلْمَوْتَ وَ م 􀀀 خالِقُونَ ( 59 ) نَحْنُ قَدَّرْن 􀀀 ا تُمْنُونَ ( 58 ) أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلْ 􀀀 لا تُصَدِّقُونَ ( 57 ) أَ فَرَأَیْتُمْ م 􀀀 اکُمْ فَلَوْ 􀀀 نَحْنُ خَلَقْن
( لا تَذَکَّرُونَ ( 62 􀀀 ی فَلَوْ 􀀀 لا تَعْلَمُونَ ( 61 ) وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلنَّشْأَهَ اَلْأُول 􀀀 ا 􀀀 الَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فِی م 􀀀 ی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْث 􀀀 نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ( 60 ) عَل
ترجمه:
- -57 ما شما را آفریدیم،چرا که آفرینش مجدد را تصدیق نمی کنید؟ 58 -آیا از نطفه اي که در رحم می ریزید آگاهید؟ 59
آیا شما آن را(در دوران جنینی)آفرینش پی در پی می دهید،یا ما آفریدگاریم؟ 60 -ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم و
هرگز کسی بر ما پیشی نمی گیرد.
-61 به این منظور که گروهی را بجاي گروه دیگري بیاوریم و شما را در جهانی که نمی دانید آفرینش تازه بخشیم.
-62 شما عالم نخستین را دانستید،چگونه متذکر نمی شوید(که جهانی بعد از آن است).
تفسیر:
هفت دلیل بر مساله معاد
از آنجا که در آیات گذشته سخن از تکذیب کنندگان معاد در میان بود،
ص : 239
و اصولا تکیه بحثهاي این سوره عمدتا روي مساله اثبات معاد،است در این آیات به بحث و بررسی پیرامون ادله معاد می
پردازد،رویهمرفته هفت دلیل بر این مساله مهم ارائه می دهد که پایه هاي ایمان را در این زمینه قوي کرده،قلب انسان را به
وعده هاي الهی که در آیات گذشته پیرامون مقربان و اصحاب الیمین و اصحاب الشمال آمده بوده مطمئن می سازد.
لا تُصَدِّقُونَ ) 􀀀 اکُمْ فَلَوْ 􀀀 در مرحله اول می گوید:"ما شما را خلق کرده ایم،چرا آفرینش مجدد را تصدیق نمی کنید"؟!( نَحْنُ خَلَقْن
.(1)
چرا از رستاخیز و معاد جسمانی بعد از خاك شدن بدن تعجب می کنید؟ مگر روز نخست شما را از خاك
79 سوره"یس"آمده که - نیافریدیم؟مگر"حکم الامثال"واحد نیست؟ این استدلال در حقیقت شبیه همان است که در آیه 78
قرآن در پاسخ یکی از مشرکان که استخوان پوسیده اي را در دست گرفته بود و می گفت"چه کسی این استخوانها را زنده
ا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ 􀀀 ظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِي أَنْشَأَه 􀀀 الَ مَنْ یُحْیِ الْعِ 􀀀 ا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ ق 􀀀 می کند"!می فرماید: وَ ضَ رَبَ لَن
خَلْقٍ عَلِیمٌ :او براي ما مثالی زد،و آفرینش نخستین خود را فراموش کرد و گفت:چه کسی استخوانهاي پوسیده را زنده می
کند،بگو:همان کس که آن را در آغاز آفرید،و او از همه مخلوقات خود آگاه است".
*** در آیه بعد به دلیل دوم اشاره کرده می فرماید:"آیا از نطفه اي که در
ص : 240
1) "لو لا"به اصطلاح براي تحضیض و تحریک بر انجام کاري است،و به گفته بعضی در اصل مرکب از"لم"و"لا"بوده -1
که معنی سؤال و نفی را می رساند،و سپس میم تبدیل به واو شده،این واژه در جایی به کاري می رود که فرد یا افرادي در
انجام کاري مسامحه می کنند و به آنها گفته می شود چرا چنین و چنان نمی کنید.
.( ا تُمْنُونَ ) ( 1 􀀀 رحم می ریزید آگاه هستید"؟!( أَ فَرَأَیْتُمْ م
خالِقُونَ 􀀀 *** "آیا شما در طول مراحل جنینی آن را آفرینشهاي مکرر می دهید؟یا ما آفریدگاریم"؟!( أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْ
.(
چه کسی این نطفه بی ارزش و ناچیز را هر روز به شکل تازه اي در می آورد و خلقتی بعد از خلقتی،و آفرینشی بعد از
آفرینشی می دهد؟راستی این تطورات شگفت انگیز که اعجاب همه اولو الالباب و متفکران را برانگیخته از ناحیه شما است یا
خدا؟آیا کسی که قدرت بر این آفرینشهاي مکرر دارد از زنده کردن مردگان در قیامت عاجز است؟! این آیه در حقیقت شبیه
رابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ 􀀀 اکُمْ مِنْ تُ 􀀀 فَإِنّ خَلَقْن
􀀀
النّ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ ا
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 آیه 5 سوره حج است که می فرماید: ی
ی أَجَ لٍ مُسَ  می ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً :"اي مردم اگر در 􀀀 شاءُ إِل 􀀀 ا نَ 􀀀 حامِ م 􀀀 ثُمَّ مِنْ مُضْ غَهٍ مُخَلَّقَهٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَهٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْ
رستاخیز شک دارید(به این نکته توجه کنید که)ما شما را از خاك آفریدیم،سپس از نطفه،و بعد از خون بسته شده،سپس از
مضغه(چیزي شبیه به گوشت جویده)که بعضی داراي شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل،هدف این است که براي شما
روشن سازیم(که بر هر چیز قادریم)و جنین هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم مادران قرار می دهیم(و آنچه را
بخواهیم ساقط می کنیم)بعد شما را به صورت طفلی بیرون می فرستیم".
از اینها گذشته اگر آنچه را دانشمندان امروز در باره این قطره آب ظاهرا ناچیز دریافته اند در نظر بگیریم مطلب روشنتر می
شود چرا که می گویند آنچه باعث تولید نطفه انسان می شود ترکیبی است از"اسپر"(نطفه مرد)با"اوول"
ص : 241
1) "رأیتم"در اینجا از"رؤیت"به معنی"علم"است نه مشاهده با چشم. -1
(نطفه زن)و"اسپرها"کرمکهاي بسیار کوچک ذره بینی هستند که در هر مرتبه انزال ممکن است بین دو تا پانصد میلیون اسپر
.( در آن وجود داشته باشد! (یعنی به اندازه جمعیت چندین کشور جهان!) ( 1
و عجب اینکه این موجود بسیار کوچک بعد از ترکیب با نطفه زن به زودي رشد می کند و به طور سرسام آوري تکثیر یافته و
سلولهاي بدن انسان را می سازد و با اینکه سلولها ظاهرا همه مشابهند به زودي از هم جدا می شوند،گروهی قلب انسانی را
تشکیل می دهند،و گروهی دست و پا،و گروهی گوش و چشم، و هر یک درست در جاي خود قرار می گیرند،نه سلولهاي
قلب بجاي کلیه می روند و نه سلولهاي کلیه به جاي قلب،نه یاخته هاي گوش در محل یاخته هاي چشم قرار می گیرند و نه بر
عکس،خلاصه اینکه نطفه در دوران جنینی عوالم پر غوغایی را طی می کند تا به صورت طفلی متولد گردد،و همه اینها در
پرتو خالقیت مستمر و مداوم الهی است،در حالی که نقش ساده انسان در این خلقت فقط در یک لحظه تمام می شود و آن
لحظه ریختن نطفه است در رحم و بس! آیا این خود دلیل زنده اي بر مساله معاد نیست؟که چنین قادر متعالی قدرت بر احیاي
.( مردگان را دارد؟! ( 2
*** سپس به بیان دلیل سوم پرداخته،می گوید:"ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم،و هرگز کسی بر ما پیشدستی نمی
ا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ). 􀀀 ا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ م 􀀀 کند"( نَحْنُ قَدَّرْن
آري ما هرگز مغلوب نخواهیم شد و اگر مرگ را مقدر کرده ایم نه به
ص : 242
. 1) اولین دانشگاه جلد 1(بحث جنین شناسی)صفحه 241 -1
2) در این زمینه توضیحات دیگري در جلد 14 صفحه 22 به بعد ذیل آیه 5 سوره حج آورده ایم. -2
خاطر این است که نمی توانیم عمر جاویدان بدهیم.
*** بلکه هدف این بوده است که گروهی از شما را ببریم و گروه دیگري را جاي آنها بیاوریم،و سرانجام شما را در جهانی
لا تَعْلَمُونَ ). 􀀀 ا 􀀀 الَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فِی م 􀀀 ی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْث 􀀀 که نمی دانید آفرینش تازه بخشیم"( عَل
در تفسیر این دو آیه نظر دیگري غیر از آنچه در بالا گفتیم نیز وجود دارد و آن اینکه آیه دوم بیان هدف آیه اول نیست بلکه
دنباله آن است می گوید:
ی أَنْ 􀀀 ما هرگز عاجز و مغلوب نیستیم از اینکه گروهی را ببریم و گروه دیگري را جانشین آنها سازیم ( 1). در مورد جمله" عَل
الَکُمْ "نیز دو تفسیر وجود دارد:یکی همان تفسیري است که در بالا ذکر کردیم که در میان مفسران مشهور است، و 􀀀 نُبَدِّلَ أَمْث
مطابق آن سخن از تبدیل اقوام در این دنیا است،تفسیر دوم می گوید:منظور از"امثال"خود انسانها هستند که در قیامت باز می
گردند،و تعبیر به"مثل"به خاطر آن است که انسان با تمام خصوصیاتش باز نمی گردد،بلکه در زمان دیگر و کیفیات تازه اي
از نظر جسم و روح خواهد بود.
ولی تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد،و به هر حال هدف این است که از مساله مرگ استدلالی براي رستاخیز بیان
کند،استدلال را می توان به این صورت توضیح داد:خداوند حکیم که انسانها را آفریده و مرتبا گروهی می میرند و گروه
دیگري جانشین آنها می شوند هدفی داشته،اگر این هدف تنها زندگی دنیا بوده سزاوار است که عمر انسان جاودان باشد،نه
آن قدر کوتاه و آمیخته با هزاران ناملائمات که به آمد و رفتش نمی ارزد.
ص : 243
ی أَنْ نُبَدِّلَ "متعلق است به"قدرنا" که در آیه قبل آمده،و طبق تفسیر دوم متعلق 􀀀 1) طبق تفسیر اول جار و مجرور در" عَل -1
است به"مسبوقین"(دقت کنید).
بنا بر این قانون مرگ به خوبی گواهی می دهد که اینجا یک گذرگاه است نه یک منزلگاه:یک پل است،نه یک مقصد،چرا
که اگر مقصد و منزل بود باید دوام می داشت.
تَعْلَمُونَ "(شما را می آفرینیم به صورتهایی که نمی دانید)ظاهرا اشاره به آفرینش انسان در قیامت 􀀀 ا لا 􀀀 جمله" وَ نُنْشِئَکُمْ فِی م
است که می تواند هدفی براي مرگ و حیات این دنیا باشد.
بدیهی است چون هیچکس سراي آخرت را ندیده،از اصول و نظاماتی را که بر آن حاکم است بیخبرند،حتی بیان حقیقت آن
در قالب الفاظ ما نمی گنجد تنها شبحی از آن را از دور می بینیم.
ضمنا آیه فوق کاملا بیانگر این واقعیت است که شما را در جهان نوین و با اشکال و شرائط تازه می آفرینیم که از آن خبر
.( ندارید ( 1
*** در آخرین آیه مورد بحث سخن از چهارمین دلیل معاد است می فرماید:"شما نشئه اولی(این جهان)را دانستید چگونه
لا تَذَکَّرُونَ ). 􀀀 ی فَلَوْ 􀀀 متذکر نمی شوید که نشئه و عالم دیگري بعد از آن است"( وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُول
این دلیل را به دو گونه می توان بیان کرد:نخست اینکه فی المثل اگر ما از بیابانی بگذریم و در آن قصر بسیار مجلل و
باشکوهی با محکمترین و عالیترین مصالح،و تشکیلات وسیع و گسترده،ببینیم،و بعد به ما بگویند اینهمه تشکیلات و ساختمان
عظیم براي این است که فقط قافله کوچکی چند ساعتی در آن بیاساید و برود،پیش خود می گوئیم این کار حکیمانه
نیست،زیرا
ص : 244
1) بعضی آیه فوق را اشاره به"مسخ اقوام"در این جهان دانسته اند که خداوند آنها را به اشکالی که از آن خبر ندارند -1
مسخ نموده است،ولی این معنی با ظاهر آیه هماهنگ نیست.
براي چنین هدفی مناسب این بود چند خیمه کوچک برپا شود.
دنیاي با این عظمت و اینهمه کرات و خورشید و ماه و انواع موجودات زمینی نمی تواند براي هدف کوچکی مثل زندگی چند
روزه بشر در دنیا آفریده شده باشد،و گرنه آفرینش جهان پوچ و بی حاصل است،این تشکیلات عظیم براي موجود شریفی
مثل انسان آفریده شده تا خداي بزرگ را از آن بشناسد معرفتی که در زندگی دیگر سرمایه بزرگ او است.
ما􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 ماءَ وَ الْأَرْضَ وَ م 􀀀 ا خَلَقْنَا السَّ 􀀀 این بیان در حقیقت شبیه همان است که در آیه 27 سوره ص در باره معاد آمده است: وَ م
ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا :"ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست بیهوده نیافریده ایم این گمان کافران است". 􀀀 اطِلًا 􀀀ب
دیگر اینکه صحنه هاي معاد را در این جهان در هر گوشه و کنار با چشم خود می بینید،همه سال در عالم گیاهان صحنه
رستاخیز تکرار می شود،زمینهاي مرده را با نزول قطرات حیاتبخش باران زنده می کند،چنان که در آیه 39 سوره فصلت می
ی "کسی که این زمینهاي مرده را زنده می کند هم او است که مردگان را زنده می کند"! 􀀀 ا لَمُحْیِ الْمَوْت 􀀀 اه 􀀀 فرماید: إِنَّ الَّذِي أَحْی
در آیه 6 سوره حج نیز به همین معنی اشاره شده است.
***
نکته:
دلیلی براي اثبات حجیت قیاس
در اصول فقه ما این مساله مطرح است که نمی توان احکام شرع را از طریق قیاس ثابت کرد،فی المثل بگوئیم چون زن حائض
روزه خود را قضا می کند نماز خود را نیز باید قضا کند(و به اصطلاح باید از کلی به جزئی راه پیدا کرد نه از یک جزء به
جزئی دیگر)هر چند علماي اهل سنت غالبا قیاس را به عنوان
ص : 245
یکی از منابع تشریع در فقه اسلامی پذیرفته اند،هر چند جمعی از آنها در مساله نفی حجیت قیاس با ما موافقند.
لا تَذَکَّرُونَ )خواسته اند براي مقصود خود 􀀀 ی فَلَوْ 􀀀 جالب اینکه بعضی از طرفداران قیاس از آیه فوق(و لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُول
استدلال کنند!چون خداوند می گوید حال نشاه اخري(قیامت)را بر نشاه اولی(دنیا)قیاس کنید.
ولی این استدلال عجیبی است زیرا"اولا"آنچه در آیه فوق آمده یک استدلال عقلی و قیاس منطقی است،چون منکران معاد
می گفتند خدا چگونه قدرت دارد استخوان پوسیده را زنده کند؟قرآن در جواب آنها می گوید:همان کسی که قدرت داشت
شما را در آغاز بیافریند بعدا نیز چنین قدرتی را دارد، در حالی که قیاس ظنی در احکام شرعی هیچگاه چنین نیست،زیرا ما
احاطه به مصالح و مفاسد تمام احکام شرع نداریم.
"ثانیا"آنها که قیاس را ممنوع می دانند"قیاس اولویت"را استثنا کرده اند فی المثل اگر قرآن می گوید:"نسبت به پدر و مادر
کمترین سخن خشونت- آمیز نگوئید"به طریق اولی می فهمیم نباید آزار بدنی به آنها برسانیم،آیه مورد بحث از قبیل"قیاس
اولویت"است و ربطی به قیاس ظنی مورد نزاع ندارد چرا که در آغاز که هیچ چیزي وجود نداشت خداوند کره زمین و خاك
را آفرید و انسان را از آن خاك خلقت کرد،در آخرت حد اقل خاکهاي انسان موجود است،و لذا در قرآن مجید در آیه 27
روم می خوانیم:و هو الذي یبدؤا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ "او کسی است که آفرینش را آغاز کرد سپس آن را باز می
گرداند و این کار براي او آسانتر است".
این سخن را با حدیثی پایان می دهیم که فرمود:عجبا کل العجب للمکذب بالنشاه الأخري و هو یري النشاه الاولی،و عجبا
للمصدق بالنشاه الآخره و هو یسعی لدار الغرور:"بسیار شگفت انگیز است کار کسی که نشاه دیگر
ص : 246
را انکار می کند در حالی که نشاه اولی را می بیند و بسیار تعجب آور است کسی که به نشاه آخرت ایمان دارد اما تمام تلاش
.( او براي دنیا است" ( 1
***
ص : 247
1) این حدیث را تفسیر"روح البیان"و"روح المعانی"و"قرطبی"و"مراغی" با تفاوت مختصري به عنوان خبر:و بدون - 1
تصریح به نام پیامبر(ص)ذکر کرده اند،ولی ظاهر تعبیراتشان این است که حدیث از پیامبر(ص)است،در کتاب کافی نیز قسمت
اول این حدیث از امام علی بن الحسین(ع)نقل شده.
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 63 تا 67
اشاره
إِنّ لَمُغْرَمُونَ ( 66 ) بَلْ
􀀀
طاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ( 65 ) ا 􀀀 اهُ حُ 􀀀 شاءُ لَجَعَلْن 􀀀 اَلزّ ( 64 ) لَوْ نَ
ارِع 􀀀 ا تَحْرُثُونَ ( 63 ) أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ وُنَ 􀀀 أَ فَرَأَیْتُمْ م
( نَحْنُ مَحْرُومُونَ ( 67
ترجمه:
-63 آیا هیچ در باره آنچه کشت می کنید اندیشیده اید؟ 64 -آیا شما آن را می رویانید،یا ما می رویانیم؟ 65 -هر گاه بخواهیم
آن را تبدیل به کاه درهم کوبیده می کنیم به گونه اي که تعجب کنید! 66 -(به گونه اي که بگوئید:)به راستی ما زیان کرده
ایم.
-67 بلکه ما به کلی محرومیم.
تفسیر:
زارع خداوند است یا شما؟!
تا کنون چهار دلیل از دلائل هفتگانه اي را که در این سوره براي معاد ذکر شده خوانده ایم.
آیات مورد بحث و آیات آینده به سه دلیل دیگر که هر کدام نمونه اي از قدرت بی پایان خدا در زندگی انسان است اشاره
می کند که یکی مربوط به آفرینش دانه هاي غذایی و دیگري"آب"و سومی"آتش"است،زیرا سه
ص : 248
رکن اساسی زندگی انسان را اینها تشکیل می دهد،دانه هاي گیاهی مهمترین ماده غذایی انسان محسوب می شود،و آب
مهمترین مشروب،و آتش مهمترین وسیله براي اصلاح مواد غذایی و سایر امور زندگی است.
ا تَحْرُثُونَ ). 􀀀 نخست می فرماید:"آیا هیچ در باره آنچه کشت می کنید اندیشیده اید"؟! ( أَ فَرَأَیْتُمْ م
الزّ ).
ارِع 􀀀 *** "آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم"؟( أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ وُنَ
جالب اینکه در آیه اول تعبیر به"تحرثون"از ماده"حرث"(بر وزن درس)می کند که به معنی کشت کردن(افشاندن دانه و
آماده ساختن آن براي نمو است)و در آیه دوم تعبیر به"تزرعونه"از ماده"زراعت"می کند که به معنی رویانیدن است.
بدیهی است کار انسان تنها کشت است،اما رویانیدن تنها کار خدا است، و لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم ص نقل شده که
فرمود:
اللّ ): "هیچیک از شما نگوید:من زراعت کردم،بلکه گوید کشت کردم"
􀀀
لا یقولن احدکم زرعت و لیقل حرثت(فان الزارع هو ه
.( (زیرا زارع حقیقی خدا است) ( 1
شرح این دلیل چنین است که انسان کاري را که در مورد زراعت می کند بی شباهت به کار او در مورد تولد فرزند نیست،دانه
اي را می افشاند و کنار می رود،این خداوند است که در درون دانه یک سلول زنده بسیار کوچک آفریده که وقتی در محیط
مساعد قرار گرفت در آغاز از مواد غذایی آماده در خود دانه استفاده می کند،جوانه می زند،و ریشه می دواند،سپس با سرعت
عجیبی
ص : 249
1) قسمت اول حدیث در تفسیر"مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث آمده،و قسمت دوم در"روح البیان"اضافه بر آن نقل -1
شده.
از مواد غذایی زمین کمک می گیرد،و دستگاههاي عظیم و لابراتوارهاي موجود در درون گیاه به کار می افتد و غوغایی برپا
.( می کند ساقه و شاخه و خوشه را می سازد و گاه از یک تخم صدها یا هزاران تخم برمی خیزد ( 1
دانشمندان می گویند:تشکیلاتی که در ساختمان یک گیاه به کار رفته از تشکیلات موجود در یک شهر عظیم صنعتی با
کارخانه هاي متعددش شگفت انگیزتر و به مراتب پیچیده تر است.
آیا کسی که چنین قدرتی دارد از احیاي مجدد مردگان عاجز است.
*** در آیه بعد براي تاکید روي این مساله که انسان هیچ نقشی در مساله نمو و رشد گیاهان جز افشاندن دانه ندارد می
افزاید"اگر ما بخواهیم این زراعت را تبدیل به یک مشت کاه درهم کوبیده شده می کنیم به گونه اي که تعجب کنید"! ( لَوْ
طاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ). 􀀀 اهُ حُ 􀀀 شاءُ لَجَعَلْن 􀀀نَ
آري می توانیم تندباد سمومی بفرستیم که آن را قبل از بستن دانه ها خشک کرده درهم بشکند، یا آفتی براي آن مسلط کنیم
که محصول را از بین ببرد،و نیز می توانیم سیل ملخها را بر آن بفرستیم،و یا گوشه اي از یک صاعقه بزرگ را بر آن مسلط
سازیم،به گونه اي که چیزي جز یک مشت کاه خشکیده از آن باقی نماند،و شما از مشاهده منظره آن در حیرت و ندامت فرو
روید.
آیا اگر زارع حقیقی شما بودید این امور امکان داشت؟پس بدانید همه این برکات از جاي دیگر است.
ص : 250
1) گرچه معمولا در دانه گندم تکثیر تا صدها دانه کمتر دیده شده،ولی همانگونه که در جلد دوم این تفسیر گفتیم طبق -1
گواهی صریح مطبوعات در یکی از شهرستانهاي جنوب ایران در بعضی از مزارع بوته هاي گندمی بسیار بلند و پر خوشه دیده
شد که گاه در یک بوته حدود چهار هزار دانه گندم وجود داشت!
"حطام"از ماده"حطم"(بر وزن حتم)در اصل به معنی شکستن چیزي است،و غالبا به شکستن اشیاء خشک مانند استخوان
پوسیده،و یا ساقه هاي خشک گیاهان اطلاق می شود و در اینجا منظور کاه است.
.( این احتمال نیز داده شده است که منظور از حطام در اینجا پوسیدن تخمها در زیر زمین و عدم رویش آنها باشد ( 1
"تفکهون"از ماده"فاکهه"به معنی میوه است،سپس"فکاهت"به مزاح و شوخی و گفتن لطیفه ها که میوه جلسات انس است
اطلاق شده،ولی این ماده گاهی به معنی تعجب و حیرت نیز آمده،و آیه مورد بحث از این قبیل است.
این احتمال نیز وجود دارد همانگونه که انسان به هنگام"خشم"گاهی می خندد که نام آن را خنده خشم می گذارند در
هنگام مصائب سخت و سنگین نیز به شوخی می پردازد بنا بر این منظور شوخی به خاطر مصیبت است.
*** آري تعجب می کنید و به حیرت فرو می روید و می گوئید:"به راستی که ما زیان کردیم"و سرمایه ز کف دادیم،و
.(3)( إِنّ لَمُغْرَمُونَ ) ( 2
􀀀
چیزي به دست نیاوردیم( ا
*** "بلکه ما به کلی محروم و بیچاره هستیم"( بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ).
آیا اگر زارع حقیقی شما بودید چنین سرنوشتی امکان پذیر بود؟اینها
ص : 251
1) تفسیر"ابو الفتوح رازي"ذیل آیات مورد بحث. -1
2) این جمله محذوفی دارد،و در تقدیر چنین است"و تقولون انا لمغرمون". -2
3) "مغرمون"از ماده"غرامت"به معنی زیان کردن،و از دست دادن وقت و سرمایه است. -3
نشان می دهد که اینهمه آوازه ها از او است،و هم او است که از یک دانه ناچیز، گیاهان پر طراوت و گاه صدها یا هزاران دانه
تولید می کند،گیاهانی که دانه هایش خوراك انسانها،و شاخ و برگش غذاي حیوانات،و گاه ریشه ها و سایر اجزایش درمان
انواع دردهاست.
***
ص : 252
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 68 تا 74
اشاره
لا تَشْکُرُونَ ( 70 ) أَ 􀀀 جاجاً فَلَوْ 􀀀 اهُ أُ 􀀀 شاءُ جَعَلْن 􀀀 ماءَ اَلَّذِي تَشْرَبُونَ ( 68 ) أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ اَلْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ اَلْمُنْزِلُونَ ( 69 ) لَوْ نَ 􀀀 أَ فَرَأَیْتُمُ اَلْ
اعاً لِلْمُقْوِینَ ( 73 ) فَسَبِّحْ بِاسْمِ 􀀀 ا تَذْکِرَهً وَ مَت 􀀀 اه 􀀀 ا أَمْ نَحْنُ اَلْمُنْشِؤُنَ ( 72 ) نَحْنُ جَعَلْن 􀀀 اَلنّ اَلَّتِی تُورُونَ ( 71 ) أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَه
ار 􀀀 فَرَأَیْتُمُ ( رَبِّکَ اَلْعَظِیمِ ( 74
ترجمه:
-68 آیا به آبی که می نوشید اندیشیده اید؟ 69 -آیا شما آن را از ابر نازل می کنید؟یا ما نازل می کنیم؟ 70 -هر گاه بخواهیم
این آب گوارا را،تلخ و شور قرار می دهیم،پس چرا شکر نمی کنید؟، 71 -آیا در باره آتشی که می افروزید فکر کرده اید؟
-72 آیا شما درخت آن را آفریده اید؟یا ما آفریده ایم؟ 73 -ما آن را وسیله یادآوري(براي همگان)و وسیله زندگی براي
مسافران قرار داده ایم.
-74 حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن(و او را پاك و منزه بشمار).
ص : 253
تفسیر:
این آب و آتش از کیست؟
در این آیات اشاره به ششمین و هفتمین دلیل معاد،در این بخش از آیات سوره واقعه می کند که بیانگر قدرت خداوند بر همه
چیز و بر احیاي مردگان است.
ماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ ). 􀀀 نخست می فرماید:"آیا به آبی که می نوشید اندیشیده اید"؟( أَ فَرَأَیْتُمُ الْ
*** "آیا شما آن را از ابر نازل می کنید؟یا ما نازل می کنیم"؟( أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ).
"مزن"(بر وزن حزن)آن گونه که"راغب"در"مفردات"می گوید:
.( به معنی"ابرهاي روشن"است،و بعضی آن را به"ابرهاي باران زا"تفسیر کرده اند ( 1
این آیات و جدان انسانها را در برابر یک سلسله سؤالها قرار می دهد و از آنها اقرار می گیرد،و در واقع می گوید:آیا در باره
این آبی که مایه حیات شما است و پیوسته آن را می نوشید هرگز فکر کرده اید؟ چه کسی به آفتاب فرمان می دهد بر صفحه
اقیانوسها بتابد،و از میان آبهاي شور و تلخ تنها ذرات آب خالص و شیرین و پاك از هر گونه آلودگی را جدا ساخته، و به
صورت بخار به آسمان بفرستد؟ چه کسی به این بخارات دستور می دهد دست به دست هم دهند و فشرده شوند،و قطعات
ابرهاي باران زا را تشکیل دهند؟
ص : 254
1) "لسان العرب"ماده"مزن". -1
چه کسی دستور حرکت به بادها و جابجا کردن قطعات ابرها و فرستادن آنها را بر فراز زمینهاي خشک و مرده می دهد؟ چه
کسی به طبقات بالاي هوا این خاصیت را بخشیده که به هنگام سرد شدن توانایی جذب بخار را از دست دهد،و در نتیجه
بخارات موجود به صورت قطرات باران،نرم و ملایم،آهسته و پی در پی،بر زمینها فرود آیند؟ اگر یک سال خورشید اعتصاب
کند،بادها از حرکت بایستند،قطعات بالاي جو بخارات را مصرانه در خود نگهدارند،و آسمان بر زمین بخیل گردد، آن چنان
که زرع و نخیل لب تر نکنند،همه شما از تشنگی هلاك می شوید، و حیوانات و باغها و زراعتهاي شما می خشکد.
کسی که این قدرت را دارد که با وسایلی اینچنین ساده آن چنان برکاتی براي شما فراهم سازد،آیا قادر بر احیاي مردگان
نیست؟ این خود یک نوع احیاي مردگان است احیاي زمینهاي مرده که،هم نشانه توحید و عظمت خدا است و هم دلیل بر
رستاخیز و معاد.
و اگر می بینیم در آیات فوق فقط روي آب نوشیدنی تکیه شده و از تاثیر آن در مورد حیات حیوانات و گیاهان سخنی به
میان نیامده به خاطر اهمیت فوق العاده آب براي حیات خود انسان است،بعلاوه در آیات قبل اشاره اي به مساله زراعت شده
بود و نیازي به تکرار نبود.
جالب اینکه اهمیت آب و نقش آن در زندگی بشر نه تنها با گذشت زمان و پیشرفت صنایع و علم و دانش انسان کم نمی
شود،بلکه بر عکس،انسان صنعتی نیاز بیشتري به آب دارد،لذا بسیاري از مؤسسات عظیم صنعتی فقط در کنار رودخانه هاي
عظیم قدرت فعالیت دارند.
*** سرانجام در آیه بعد براي تکمیل همین بحث می افزاید:"اگر بخواهیم
ص : 255
.( جاجاً ) ( 1 􀀀 اهُ أُ 􀀀 شاءُ جَعَلْن 􀀀 این آب گوارا و شیرین را به صورت تلخ و شور قرار می دهیم"( لَوْ نَ
لا تَشْکُرُونَ ). 􀀀 "پس چرا شکر این نعمت بزرگ را بجا نمی آورید"؟( فَلَوْ
آري اگر خدا می خواست به املاح محلول در آب نیز اجازه می داد که همراه ذرات آب تبخیر شوند،و دوش به دوش آنها به
آسمان صعود کنند،و ابرهایی شور و تلخ تشکیل داده،قطره هاي بارانی درست همانند آب دریا شور و تلخ فرو ریزند!اما او به
قدرت کامله اش این اجازه را به املاح نداد،نه تنها املاح در آب،بلکه میکربهاي موذي و مضر و مزاحم نیز اجازه ندارند
همراه بخارات آب به آسمان صعود کنند،و دانه هاي باران را آلوده سازند به همین دلیل قطرات باران هر گاه هوا آلوده نباشد
خالص ترین،پاکترین،و گواراترین آبها است.
"اجاج"از ماده"اج"(بر وزن حج)در اصل از"اجیج" آتش یعنی برافروختگی و سوزندگی آن گرفته شده است،و به آبهایی
که به خاطر شوري یا تلخی و حرارت دهان را می سوزاند اجاج می گویند.
این سخن را با حدیثی از پیغمبر اکرم ص پایان می دهیم در این حدیث می خوانیم:
للّ الذي سقانا عذبا فراتا برحمته و لم یجعله ملحا اجاجا بذنوبنا!: "هنگامی که حضرت
􀀀
ان النبی کان اذا شرب الماء قال الحمد ه
آب می نوشید می فرمود:حمد براي خداوندي که به رحمتش ما را از آب شیرین و گوارا سیراب کرد،و آن را به خاطر
.( گناهانمان شور و تلخ قرار نداد"! ( 2
*** سرانجام به هفتمین و آخرین دلیل معاد در این سلسله آیات می رسیم و آن
ص : 256
1) در این جمله"لام"حذف شده و در تقدیر چنین است"لو نشاء لجعلناه". -1
. 2) تفسیر"مراغی"جلد 27 صفحه 148 و تفسیر"روح المعانی"جلد 27 صفحه 129 -2
آفرینش آتش است،آتشی که از مهمترین ابزار زندگی بشر،و مؤثرترین وسیله در تمام صنایع است،می فرماید:"آیا هیچ در
النّ الَّتِی تُورُونَ ).
ار 􀀀 باره آتشی که می افروزید اندیشیده اید"؟( أَ فَرَأَیْتُمُ ا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ ). 􀀀 *** "آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم"؟( أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَه
"تورون"از ماده"وري"(بر وزن نفی)به معنی مستور ساختن است و به آتشی که در وسائل آتش افروزي نهفته است و آن را از
طریق جرقه زدن بیرون می آورند"وري"و"ایراء"می گویند.
توضیح اینکه:براي افروختن آتش و ایجاد جرقه نخستین که امروز از کبریت و فندك و مانند آن استفاده می کنند در گذشته
گاه از آهن و سنگ چخماق بهره می گرفتند،و آنها را به یکدیگر می زدند و جرقه ظاهر می شد،اما اعراب حجاز از دو نوع
درخت مخصوص که در بیابانها می روئید و بنام"مرخ" و"عفار"نامیده می شد به عنوان دو چوب آتش زنه استفاده می
کردند،اولی را زیر قرار می دادند و دومی را روي آن می زدند،و مانند سنگ و چخماق جرقه از آن تولید می شد.
غالب مفسران آیات فوق را به همین معنی تفسیر کرده اند که خداوند می خواهد از آتشی که در چوب اینگونه درختان نهفته
شده و از آن به عنوان آتش زنه استفاده می شود استدلال بر نهایت قدرت خود کند،که در"شجر اخضر" (درخت سبز)آتش و
نار آفریده است،در حالی که جان درخت در آب است، آب کجا و آتش کجا؟! آن کس که چنین توانایی دارد که این آب
و آتش را در کنار هم بلکه در درون هم نگهداري کند چگونه نمی تواند مردگان را لباس حیات بپوشاند
ص : 257
و در رستاخیز زنده کند؟ شبیه همین دلیل براي معاد در آیات آخر سوره"یس"نیز آمده است، اَلَّذِي جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ
ذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ "همان کسی که براي شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش می افروزید" 􀀀 اراً فَإِ 􀀀 الْأَخْ َ ض رِ ن
.( (یس 80
ولی همانگونه که در تفسیر آیه فوق مشروحا بیان کردیم این تعبیر قرآنی می تواند اشاره به دلیل لطیفتري که همان رستاخیز
انرژیهاست بوده باشد،و به تعبیر دیگر در اینجا سخن تنها از"آتش زنه"نیست،بلکه سخن از خود آتش گیر یعنی چوب و هیزم
که به هنگام سوختن آن همه حرارت و انرژي را آزاد می کند، نیز هست.
توضیح اینکه:از نظر علمی ثابت شده آتشی که امروز به هنگام سوختن چوبها مشاهده می کنیم همان حرارتی است که
درختان طی سالیان دراز از آفتاب گرفته،و در خود ذخیره کرده اند،ما فکر می کنیم تابش پنجاه سال نور آفتاب بر بدنه
درخت از میان رفته،غافل از اینکه تمام آن حرارت در درخت ذخیره شده،و به هنگامی که جرقه آتش به چوبهاي خشک می
رسد و شروع به سوختن می کند آن حرارت و نور و انرژي را پس می دهند.
یعنی در اینجا رستاخیز و معادي برپا می شود،و انرژیها مرده از نو زنده می شوند و جان می گیرند،و به ما می گویند:خدایی
که رستاخیز ما را فراهم ساخت قدرت دارد که رستاخیز شما انسانها را نیز فراهم سازد! (براي توضیح بیشتر در این زمینه به
بحث مشروحی که در جلد 18 صفحه 461 تا 467 بیان کرده ایم مراجعه کنید).
جمله"تورون"که به معنی آتش افروختن است گرچه معمولا در اینجا به استفاده از"آتش زنه"تفسیر شده،ولی هیچ مانعی
ندارد که آتش گیره(هیزم)
ص : 258
را نیز شامل می شود،زیرا به هر حال آتشی است پنهان که آشکار می گردد.
البته این دو معنی با هم منافات ندارد،معنی اول را عموم مردم می فهمند و معنی دوم که معنی دقیقتري است با گذشت زمان و
پیشرفت علم و دانش آشکار گشته.
*** در آیه بعد براي تاکید بحثهاي فوق می افزاید:"ما این آتشی را که از این درختان خارج می شود وسیله یادآوري براي
اعاً لِلْمُقْوِینَ ). 􀀀 ا تَذْکِرَهً وَ مَت 􀀀 اه 􀀀 همگان و نیز وسیله زندگی براي مسافران قرار داده ایم"( نَحْنُ جَعَلْن
بازگشت آتش از درون درختان سبز از یک سو یادآور بازگشت روح به بدنهاي بیجان در رستاخیز است،و از سوي دیگر این
آتش تذکري است نسبت به آتش دوزخ،چرا که طبق حدیثی پیغمبر گرامی اسلام ص فرمود:
نارکم هذه التی توقدون جزء من سبعین جزءا من نار جهنم این آتشی که برمی افروزید یک جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ
.( است"! ( 1
و اما تعبیر به"متاعا للمقوین"اشاره کوتاه و پر معنی به فوائد دنیوي این آتش است،زیرا در معنی"مقوین"دو تفسیر
آمده،نخست اینکه:از ماده "قواء"(بر وزن کتاب)به معنی بیابان خشک و خالی است،بنا بر این"مقوین" به کسانی می گویند
که در بیابانها گام می نهند،و از آنجا که افراد بادیه نشین غالبا فقیرند گاه این تعبیر در معنی"فقیر"نیز به کار رفته است.
تفسیر دوم اینکه:از ماده"قوت"و به معنی"نیرومندان"است،بنا بر این واژه مزبور از لغاتی است که در دو معنی متضاد به کار
.( می رود ( 2
ص : 259
. 1) تفسیر قرطبی جلد 9 صفحه 6392 و تفسیر روح المعانی جلد 27 صفحه 131 -1
2) توجه داشته باشید که"متاع"به هر وسیله اي که انسان در زندگی خویش از آن بهره مند می شود اطلاق می گردد. -2
درست است که آتش و درختان"آتش زنه"و"آتشگیره"مورد استفاده همگان است،ولی چون مسافران براي دفع سرما و طبخ
غذا مخصوصا در سفرهاي قدیم به وسیله قافله ها بیش از همه محتاج به آن بودند روي آن تکیه شده است.
استفاده"اقویاء"از آتش نیز به خاطر گستردگی زندگی آنها روشن است،مخصوصا اگر این بحث را گسترش به جهان امروز
دهیم که چگونه حرارت ناشی از انواع آتشها دنیاي صنعتی را به حرکت در می آورد،و چرخهاي عظیم کارخانجات را به
گردش وامی دارد که اگر این شعله عظیم(که همه از درختان است،حتی آتشی که از زغال سنگ و یا مواد نفتی گرفته می
شود آن هم نیز بلاواسطه یا بالواسطه به گیاهان باز می گردد)روزي خاموش شود نه تنها چراغ تمدن که چراغ زندگی انسانها
نیز خاموش خواهد گشت.
بدون شک آتش یکی از مهمترین اکتشافات بشر است در حالی که تمام نقش ایجاد در آن را آفرینش بر عهده گرفته،و نقش
انسان در آن بسیار ناچیز و بی ارزش است،و نیز بدون شک از زمانی که آتش کشف شد بشریت در مرحله تازه اي از تمدن
خود گام نهاد.
آري قرآن مجید در همین یک جمله کوتاه به تمام این حقایق به صورت سربسته اشاره کرده است.
این نکته نیز قابل توجه است که در آیه فوق نخست فایده معنوي آتش که تذکر رستاخیز است مطرح شده،و بعد فایده دنیوي
آن،چرا که اولی اهمیت بیشتري دارد بلکه اصل و اساس را تشکیل می دهد.
در مورد ذکر این نعمتهاي سه گانه(دانه هاي غذایی-آب-آتش)ترتیبی رعایت شده که یک ترتیب کاملا طبیعی است،انسان
نخست به سراغ دانه هاي غذایی می رود،بعد آنها را با آب می آمیزد،و سپس آن را با آتش طبخ و آماده براي تغذیه می کند!
***
ص : 260
در آخرین آیه مورد بحث به عنوان نتیجه گیري می فرماید:"حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن و او را
.( پاك و منزه بشمر" ( فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ) ( 1
آري خداوندي که اینهمه نعمت را آفریده،و هر کدام یادآور توحید و معاد و قدرت و عظمت او است شایسته تسبیح و تنزیه
از هر گونه عیب و نقص است.
او هم"رب"است و پروردگار،و هم"عظیم"است و قادر و مقتدر گرچه مخاطب در این جمله پیامبر ص است ولی ناگفته پیدا
است که منظور همه انسانها می باشد.
***
نکته:
در اینجا لازم است به چند حدیث پر معنی در ارتباط با آیات فوق از پیامبر ص و امیر مؤمنان علی ع اشاره کنیم:
-1 در تفسیر"روح المعانی"در حدیثی از علی ع می خوانیم:"شبی از شبها حضرت به هنگام نماز و خواندن سوره واقعه وقتی به
خالِقُونَ رسید،سه بار عرض کرد:بل انت یا رب: 􀀀 ا تُمْنُونَ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْ 􀀀 آیه أَ فَرَأَیْتُمْ م
الزّ رسید باز سه مرتبه عرض
ارِع 􀀀 "بلکه تو خالق انسان هستی اي پروردگار"و هنگامی که به آیه أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ وُنَ
کرد:بل انت یا رب"بلکه زارع حقیقی تویی اي پروردگار"و هنگامی که به آیه أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ
رسید باز سه مرتبه عرض کرد:بل انت یا رب:"تویی که باران
ص : 261
1) "باء"در"باسم ربک"ممکن است براي تعدیه باشد(به این ترتیب که فعل متعدي"سبح"به منزله لازم گرفته شده)بعضی -1
نیز احتمال داده اند که"باء"در اینجا براي"استعانت"،یا"زائده"یا"ملابست"بوده باشد،ولی معنی اول مناسبتر است.
ا أَمْ نَحْنُ المنشئون را تلاوت فرمود،و سه بار عرض 􀀀 را از ابرها فرو می فرستی اي پروردگار"سپس آیه أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَه
.( کرد:بل انت یا رب:"تویی که درختان آتش زا را آفریده اي پروردگار" ( 1
از این حدیث استفاده می شود که مناسب است انسان در برابر جمله هایی که به عنوان استفهام تقریري در قرآن مجید آمده
است پاسخ مساعد دهد گویی خدا با او سخن می گوید سپس حقیقت آن را در روح و جان خود زنده کند و تنها به تلاوت
بی روح و فاقد اندیشه قناعت نکند.
-2 در حدیث دیگري از پیغمبر گرامی اسلام ص آمده است که فرمود:
اللّ تعالی جعلها متاعا للمقوین و قوه للمستضعفین: "هرگز بندگان خدا را
􀀀
اللّ فضل الماء و لا کلاء و لا نارا فان ه
􀀀
لا تمنعوا عباد ه
از آب اضافی که در اختیار دارید منع نکنید،و نه از مرتع اضافی،و نه از آتش،چرا که خداوند اینها را وسیله زندگی مسافران و
.( مایه قوت نیازمندان قرار داده است" ( 2
-3 در حدیث دیگري می خوانیم:"هنگامی که آیه فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ نازل شد پیغمبر اکرم ص فرمود:
.( اجعلوها فی رکوعکم "آن را ذکر رکوع خود قرار دهید"(در رکوع خود بگوئید سبحان ربی العظیم و بحمده) ( 3
***
ص : 262
. 1) تفسیر"روح المعانی"جلد 27 صفحه 130 -1
. 2) تفسیر در المنثور جلد 6 صفحه 161 -2
3) این حدیث را مرحوم طبرسی در"مجمع البیان"به عنوان یک حدیث صحیح آورده است(جلد 9 صفحه 224 )و در کتاب -3
من لا یحضره الفقیه نیز آمده است(مطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 225 )و همچنین در تفسیر"در المنثور"جلد 6 صفحه
.168
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 75 تا 82
اشاره
یَمَسُّهُ إِلَّا 􀀀 ابٍ مَکْنُونٍ ( 78 ) لا 􀀀 واقِعِ اَلنُّجُومِ ( 75 ) وَ إِنَّهُ لَقَسَ مٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ( 76 ) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ( 77 ) فِی کِت 􀀀 أُقْسِمُ بِمَ 􀀀 فَلا
( ذَا اَلْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ( 81 ) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ( 82 􀀀 الَمِینَ ( 80 ) أَ فَبِه 􀀀 اَلْمُطَهَّرُونَ ( 79 ) تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ اَلْع
ترجمه:
-75 سوگند به جایگاه ستارگان،و محل طلوع و غروب آنها.
-76 و این سوگندي است بسیار بزرگ اگر بدانید! 77 -که آن قرآن کریمی است 78 -که در کتاب محفوظ جاي دارد.
-79 و جز پاکان نمی توانند آن را مس کنند.
-80 این چیزي است که از سوي پروردگار عالمیان نازل شده.
-81 آیا این سخن را(این قرآن را با اوصافی که گفته شد)سست و کوچک می شمرید؟ 82 -و به جاي شکر روزیهایی که به
شما داده شده آن را تکذیب می کنید؟
ص : 263
تفسیر:
تنها پاکان به حریم قرآن راه می یابند
در تعقیب بحثهاي فراوانی که در آیات قبل با ذکر هفت دلیل در باره معاد آمد در این آیات سخن از اهمیت قرآن مجید
است،چرا که مساله نبوت و نزول قرآن بعد از مساله مبدأ و معاد مهمترین ارکان اعتقادي را تشکیل می دهد، بعلاوه قرآن
مجید در زمینه دو اصل توحید و معاد بحثهاي عمیقی دارد،و تحکیم پایه هاي آن تحکیم این دو اصل محسوب می شود.
لا􀀀 نخست با یک سوگند عظیم سخن را شروع کرده،می فرماید:"سوگند به جایگاه ستارگان و محل طلوع و غروب آنها"!( فَ
واقِعِ النُّجُومِ ). 􀀀 أُقْسِمُ بِمَ
بسیاري از مفسران را عقیده بر این است که"لا"در اینجا به معنی نفی نیست،بلکه زائده،و براي تاکید است،چنان که در آیات
دیگر قرآن همین تعبیر در مورد سوگند به روز قیامت،و نفس لوامه،و پروردگار مشرقها و مغربها، و شفق،و مانند آن آمده
است.
در حالی که بعضی دیگر"لا"را در اینجا به معنی نفی و اشاره به این می دانند که مطلب مورد قسم از آن پراهمیت تر است که
به آن سوگند یاد شود، همانگونه که در تعبیرات روزمره نیز گاه می گوئیم:"ما به فلان موضوع قسم نمی خوریم".
ولی تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد،چرا که در قرآن به ذات پاك خدا صریحا سوگند یاد شده،مگر ستارگان از آن برترند
که به آنها قسم یاد شود؟! مفسران در مورد"مواقع النجوم"تفسیرهاي متعددي ذکر کرده اند:
نخست همان که در بالا گفتیم یعنی جایگاه ستارگان و مدارات و مسیر آنها.
ص : 264
دیگر اینکه منظور محل طلوع و غروب آنها است.
و دیگر اینکه منظور سقوط ستارگان در آستانه رستاخیز و قیامت است.
بعضی نیز آن را تنها به معنی غروب ستارگان تفسیر کرده اند.
بعضی هم به پیروي پاره اي از روایات آن را اشاره به نزول قسمتهاي مختلف قرآن در فواصل زمانی متفاوت می
دانند(زیرا"نجوم"جمع"نجم"در مورد کارهاي تدریجی به کار می رود).
گرچه منافاتی بین این معانی نیست،و ممکن است همه در آیه فوق جمع باشد،ولی تفسیر اول از همه مناسبتر به نظر می
رسد،چرا که به هنگام نزول این آیات غالب مردم اهمیت این سوگند را نمی دانستند امروز براي ما روشن شده است که
ستارگان آسمان هر کدام جایگاه مشخصی دارد،و مسیر و مدار آنها که طبق قانون جاذبه و دافعه تعیین می شود بسیار دقیق و
حساب شده است.
و سرعت سیر آنها هر کدام با برنامه معینی انجام می پذیرد.
این مساله گرچه در کرات دوردست دقیقا قابل محاسبه نیست، اما در منظومه شمسی که خانواده ستارگان نزدیک به ما را
تشکیل می دهد دقیقا مورد بررسی قرار گرفته،و نظام مدارات آنها به قدري دقیق و حساب شده است که انسان را به شگفتی
وامی دارد.
هنگامی که به این نکته توجه کنیم که طبق گواهی دانشمندان تنها در کهکشان ما حدود یک هزار میلیون ستاره وجود دارد!و
در جهان کهکشانهاي زیادي موجود است که هر کدام مسیر خاصی دارند،به اهمیت این سوگند قرآن آشناتر می شویم.
اللّ و العلم الحدیث"می خوانیم:
􀀀
در کتاب" ه
"دانشمندان فلکی معتقدند این ستارگانی که از میلیاردها متجاوزند که قسمتی از آنها را با چشم غیر مسلح می توان دید،و
قسمت(بسیار بیشتري)
ص : 265
را جز با تلسکوپها نمی توان دید.بلکه قسمتی از آنها با تلسکوپ هم قابل مشاهده نیست فقط با وسائل خاصی می توان از آنها
عکسبرداري کرد همه اینها در مدار مخصوص خود شناورند و هیچ احتمال این را ندارد که یکی از آنها در حوزه جاذبه ستاره
دیگري قرار گیرد،یا با یکدیگر تصادف کنند،و در واقع چنین تصادفی همانند این است که فرض کنیم یک کشتی اقیانوس
پیما در دریاي مدیترانه با کشتی دیگري در اقیانوس کبیر تصادف کند در حالی که هر دو کشتی به یک سو و با سرعت
.( واحدي در حرکتند و چنین احتمالی اگر محال نباشد لا اقل بعید است"! ( 1
با توجه به این اکتشافات علمی از وضع ستارگان اهمیت سوگند بالا روشنتر می گردد.
*** و به همین دلیل در آیه بعد می افزاید:"و این سوگندي است بسیار بزرگ اگر بدانید"( وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ).
تعبیر به"لو تعلمون"(اگر بدانید)به خوبی گواهی می دهد که علم و دانش بشر در آن زمان این حقیقت را به طور کامل درك
نکرده بود،و این خود یک اعجاز علمی قرآن محسوب می شود که در عصري که شاید هنوز عده اي می پنداشتند ستارگان
میخهاي نقره اي هستند که بر سقف آسمان کوبیده شده اند!،یک چنین بیانی،آنهم در محیطی که به حق محیط جهل و نادانی
محسوب می شد از یک انسان عادي محال است صادر شود.
*** اکنون ببینیم این قسم عظیم براي چه منظوري ذکر شده؟آیه بعد پرده
ص : 266
. اللّ و العلم الحدیث"صفحه 33
􀀀
1) " ه -1
از روي آن برداشته،می گوید:"آنچه محمد ص آورده قرآن کریم است" ( إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ).
باللّ سخنانی است جنون
􀀀
و به این ترتیب به مشرکان لجوج که پیوسته اصرار داشتند این آیات نوعی از کهانت است،و یا العیاذ ه
آمیز،یا همچون اشعار شاعران،یا از سوي شیاطین است،پاسخ می گوید که این وحی آسمانی است و سخنی است که آثار و
عظمت و اصالت از آن ظاهر و نمایان است،و محتواي آن حاکی از مبدأ نزول آن می باشد و آن چنان این موضوع عیان است
که حاجت به بیان نیست.
توصیف"قرآن"به"کریم"(با توجه به اینکه"کرم"در مورد خداوند به معنی احسان و انعام،و در مورد انسانها به معنی دارا بودن
اخلاق و افعال ستوده، و به طور کلی اشاره به محاسن بزرگ است ( 1))نیز اشاره به زیبائیهاي ظاهري قرآن از نظر فصاحت و
بلاغت الفاظ و جمله ها و هم اشاره به محتواي جالب آن است،چرا که از سوي خدایی نازل شده که مبدأ و منشا هر کمال و
جمال و خوبی و زیبایی است.
آري هم گوینده قرآن کریم است،و هم خود قرآن،و هم آورنده آن،و هم اهداف قرآن کریم است.
ابٍ مَکْنُونٍ 􀀀 *** سپس به توصیف دوم این کتاب آسمانی پرداخته،می افزاید:"این آیات در کتاب مستوري جاي دارد"( فِی کِت
.(
در همان"لوح محفوظ""در علم خدا"که از هر گونه خطا و تغییر و تبدیل محفوظ است.بدیهی است کتابی که از چنان
مبدءي سرچشمه می گیرد و نسخه اصلی آن در آنجا است از هر گونه دگرگونی و خطا و اشتباه مصون است.
ص : 267
1) "راغب"در"مفردات"ماده"کرم". -1
.( لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ) ( 1 􀀀 *** و در سومین توصیف می فرماید:"این کتاب را جز پاکان نمی توانند مس کنند"! (
بسیاري از مفسران به پیروي از روایاتی که از امامان معصوم ع وارد شده این آیه را به عدم جواز مس کتابت قرآن بدون غسل
و وضو تفسیر کرده اند.
در حالی که گروه دیگري آن را اشاره به فرشتگان مطهري می دانند که از قرآن آگاهی دارند،یا واسطه وحی بر قلب پیامبر
ص بوده اند،نقطه مقابل مشرکان که می گفتند:این کلمات را شیاطین بر او نازل کرده اند! بعضی نیز آن را اشاره به این معنی
ذلِکَ􀀀 می دانند که حقایق و مفاهیم عالی قرآن را جز پاکان درك نمی کنند،همانگونه که در آیه 2 سوره بقره می خوانیم:
لا رَیْبَ فِیهِ هُديً لِلْمُتَّقِینَ :"این کتاب شکی در آن نیست، و مایه هدایت پرهیزکاران است"و به تعبیر دیگر حد اقل 􀀀 ابُ 􀀀 الْکِت
پاکی که روح"حقیقت جویی"است براي درك حد اقل مفاهیم آن لازم است،و هر قدر پاکی و قداست بیشتر شود درك
انسان از مفاهیم قرآن و محتواي آن افزون خواهد شد.
ولی هیچ منافاتی در میان این سه تفسیر وجود ندارد و ممکن است همه در مفهوم آیه جمع باشد.
*** در چهارمین و آخرین توصیف از قرآن مجید می فرماید:"این قرآن از سوي پروردگار عالمیان نازل شده است"( تَنْزِیلٌ
.( الَمِینَ ) ( 2 􀀀 مِنْ رَبِّ الْع
ص : 268
1) "لا یمسه"جمله خبریه است که می تواند به معنی"نهی"یا به معنی"نفی" بوده باشد. -1
2) "تنزیل"در اینجا مصدري است به معنی"اسم مفعول"یعنی"منزل" می باشد و خبر براي مبتداي محذوف است یا خبر -2
بعد از خبر.
خدایی که مالک و مربی تمام جهانیان است این قرآن را براي ترتیب انسانها بر قلب پاك پیامبرش نازل کرده است،و
همانگونه که در جهان تکوین مالک و مربی او است،در جهان تشریع نیز هر چه هست از ناحیه او می باشد.
*** سپس می افزاید:آیا این قرآن را با این اوصافی که گفته شد سست و کوچک می شمرید"؟!سهل است آن را انکار و
ذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ). 􀀀 تکذیب می کنید؟!( أَ فَبِه
در حالی که نشانه هاي صدق و حقانیت از آن به خوبی آشکار است و باید کلام خدا را با نهایت جدیت پذیرفت و به عنوان
یک واقعیت بزرگ با آن روبرو شد.
"هذا الحدیث"(این سخن)اشاره به قرآن است و"مدهنون" در اصل از ماده"دهن"به معنی روغن است،و از آنجا که براي نرم
کردن پوست تن یا اشیاء دیگر آن را روغن مالی می کنند کلمه"ادهان"به معنی مدارا و ملایمت و گاه به معنی سستی و عدم
برخورد جدي آمده است،و نیز از آنجا که افراد منافق و دروغگو غالبا زبانهاي نرم و ملایمی دارند این واژه احیانا به معنی
تکذیب و انکار نیز به کار رفته است،و هر دو معنی در آیه فوق محتمل است، اصولا انسان چیزي را که باور دارد جدي می
گیرد اگر آن را جدي نگرفت دلیل بر این است که باور ندارد.
*** در آخرین آیه مورد بحث می فرماید:"شما به جاي اینکه در برابر روزیهاي خداداد،مخصوصا نعمت بزرگ قرآن شکر
.( بجا آورید آن را تکذیب می کنید"؟ ( وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ) ( 1
ص : 269
1) طبق این تفسیر در اینجا کلمه"شکر"محذوف است و در تقدیر"و تجعلون" شکر رزقکم انکم تکذبون"می باشد،و یا -1
اینکه"رزق"کنایه از"شکر رزق"است.
بعضی گفته اند:منظور این است که بهره شما از قرآن تنها تکذیب است، و یا شما تکذیب را وسیله رزق و معاش خود قرار
.( داده اید ( 1
ولی تفسیر اول از دو تفسیر اخیر با آیات پیشین متناسبتر به نظر می رسد، و با شان نزولی که براي این آیه ذکر شد نیز
هماهنگتر است،چرا که بسیاري از مفسران از"ابن عباس"نقل کرده اند که در یکی از سفرها همراهان پیامبر ص گرفتار
تشنگی شدیدي شدند،پیامبر ص دعا کرد بارانی نازل شد و همه سیراب شدند،ولی در این میان حضرت ص شنید که مردي
می گوید:به برکت طلوع فلان ستاره باران نازل گردید!(در عصر جاهلیت عربها معتقد به"انواء"بودند و منظورشان از آن
ستارگانی بود که در فواصل مختلفی در آسمان ظاهر می شدند، و عرب جاهلی عقیده داشت همراه ظهور هر یک از این
ستارگان بارانی می بارد، و لذا تعبیر می کردند"مطرنا بنوء فلان""این باران از برکت طلوع فلان ستاره است"!و این یکی از
.( مظاهر شرك و بت پرستی و ستاره پرستی بود) ( 2
قابل توجه اینکه در بعضی از روایات نقل شده که پیامبر ص کمتر آیات را تفسیر می کرد ولی از جمله مواردي که آن را
تفسیر نمود همین آیه بود که فرمود:
.( "منظور از تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ این است که بجاي شکر روزیهایتان، تکذیب می کنید" ( 3
***
ص : 270
1) مطابق این دو تفسیر چیزي در تقدیر نیست. -1
2) این حدیث را"طبرسی"در"مجمع البیان"نقل کرده است،در تفسیر "در المنثور"جلد 6 صفحه 163 و"قرطبی"جلد 9 -2
صفحه 6398 و"مراغی"جلد 27 صفحه 152 و"روح المعانی"جلد 27 صفحه 135 نیز با تفاوتهاي مختصري ذیل آیات مورد
بحث آمده است.
. 3) تفسیر"در المنثور"جلد 6 صفحه 163 و"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 227 -3
نکته ها:
اشاره
-1 ویژگیهاي قرآن مجید
از چهار توصیفی که در آیات فوق در باره قرآن ذکر شده چنین می توان نتیجه گرفت که عظمت قرآن از یک سو به خاطر
عظمت محتواي آن،و از سوي دیگر عمق معانی،و از سوي سوم قداستی است که جز پاکان و نیکان به آن راه نمی یابند،و از
سوي چهارم جنبه تربیتی فوق العاده اي دارد چرا که از سوي رب العالمین نازل شده است،و هر یک از این چهار موضوع نیاز
به بحثهاي مفصلی دارد که در ذیل آیات مناسب بیان کرده ایم.
***
-2 قرآن و طهارت
در آیات فوق خواندیم که قرآن را جز پاکان مس نمی کنند،و گفتیم این آیه هم به مس ظاهري تفسیر شده هم معنوي و
تضادي با هم ندارند،و در مفهوم کلی آیه جمعند.
در قسمت اول در روایات اهل بیت از ابو الحسن امام علی بن موسی الرضا ع نقل شده:
یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ :"قرآن را 􀀀 اللّ تعالی یقول: لا
􀀀
المصحف لا تمسه علی غیر طهر،و لا جنبا،و لا تمس خطه و لا تعلقه، ان ه
بدون وضو مس نکن، و نه در حال جنابت،و دست بر خط آن در این حال مگذار،و آن را حمایل نکن، چرا که خداوند متعال
.( فرموده:جز پاکان آن را مس نمی کنند" ( 1
.( همین معنی در حدیث دیگري از امام باقر ع با مختصر تفاوتی نقل شده است ( 2
ص : 271
1) وسائل الشیعه جلد 1 صفحه 269 حدیث 3(طبق این حدیث نفی در آیه فوق کنایه از نهی است). -1
. 2) وسائل الشیعه جلد 1 صفحه 270 حدیث 5 -2
و در منابع اهل سنت نیز آمده است از جمله از طرق مختلف نقل شده که پیغمبر ص فرمود
.( لا یمس القرآن الا طاهر :"قرآن را جز افراد پاك نباید مس کند" ( 1
و در مورد مس معنوي نیز از ابن عباس از پیغمبر گرامی اسلام ص نقل شده که فرمود:"
ابٍ مَکْنُونٍ 􀀀 إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِت
یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ قال:المقربون :"این قرآن کریمی است که در کتاب پنهان(لوح 􀀀 اللّ فی صحف مطهره لا
􀀀
"قال:عند ه
.( محفوظ)قرار دارد،فرمود نزد خداوند در صفحات پاکیزه اي است و جز پاکان آن را مس نمی کند،فرمود یعنی مقربان"! ( 2
این مطلب از طریق عقل نیز قابل استدلال است،زیرا گرچه قرآن مجید براي هدایت عموم است اما می دانیم افراد زیادي بودند
که قرآن را از لبهاي مبارك پیامبر ص می شنیدند و این آب زلال حقیقت را در سرچشمه وحی می دیدند اما چون آلوده به
تعصب و عناد و لجاجت بودند کمترین بهره اي از آن نگرفتند، اما کسانی که اندکی خود را پاك کردند و با روح حقیقت
جویی و تحقیق به سراغ آن آمدند هدایت یافتند،بنا بر این هر قدر پاکی و تقواي انسان بیشتر شود به مفاهیم عمیقتر و بیشتري
از قرآن مجید دست می یابد،به این ترتیب آیه در هر دو بعد جسمی و روحانی صادق است ناگفته پیداست که شخص پیامبر
ص و ائمه معصومین و ملائکه مقربین روشنترین مصداق مقربانند و حقایق قرآن را از همه بهتر درك می کنند.
***
ص : 272
اللّ بن عمر،و معاذ بن جبل،و ابن حزم انصاري از پیغمبر گرامی اسلام(ص)نقل
􀀀
1) این حدیث در"در المنثور"از عبد ه -1
.( شده(جلد 6 صفحه 162
. 2) "در المنثور"جلد 6 صفحه 162 -2
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 83 تا 87
اشاره
إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ 􀀀 تُبْصِ رُونَ ( 85 ) فَلَوْ لا 􀀀 کِنْ لا 􀀀 ذا بَلَغَتِ اَلْحُلْقُومَ ( 83 ) وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ( 84 ) وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ ل 􀀀 إِ 􀀀 فَلَوْ لا
( صادِقِینَ ( 87 􀀀 ا إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 مَدِینِینَ ( 86 ) تَرْجِعُونَه
ترجمه:
-83 پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می رسد(توانایی بازگرداندن آن را ندارید)؟! 84 -و شما در این حال نظاره می
کنید(و کاري از دستتان ساخته نیست).
-85 و ما به او نزدیکتریم از شما ولی نمی بینید.
-86 اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمی شوید، 87 -پس او را بازگردانید اگر راست می گوئید.
تفسیر:
هنگامی که جان به گلوگاه می رسد
از لحظات حساسی که آدمی را سخت در فکر فرو می برد،لحظه احتضار و پایان عمر انسانها است،در آن لحظه که کار از کار
گذشته،و اطرافیان مایوس و نومید به شخص محتضر نگاه می کنند،و می بینند همچون شمعی که عمرش پایان گرفته آهسته
آهسته خاموش می شود،با زندگی وداع می گوید،و هیچ
ص : 273
کاري از دست هیچکس ساخته نیست.
آري ضعف و ناتوانی کامل انسان،در این لحظات حساس آشکار می شود، نه تنها در زمانهاي گذشته که امروز با تمام
تجهیزات فنی و پزشکی و حضور تمام وسائل درمانی،این ضعف و زبونی به هنگام احتضار درست همانند گذشته مشهود و
آشکار است.
قرآن مجید در تکمیل بحثهاي معاد و پاسخگویی به منکران و مکذبان، ترسیم گویایی از این لحظه کرده،می گوید:"پس چرا
.( ذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ) ( 1 􀀀 لا إِ 􀀀 هنگامی که جان به گلوگاه می رسد،توانایی بازگرداندن آن را ندارید"؟!( فَلَوْ
*** "و شما در این حال نظاره می کنید و کاري از دستتان ساخته نیست" ( وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ).
مخاطب در اینجا اطرافیان محتضرند،از یک سو نظاره حال او را می کنند، و از سوي دیگر ضعف و ناتوانی خود را مشاهده
می نمایند و از سوي سوم توانایی خدا را بر همه چیز و بودن مرگ و حیات در دست او،و نیز می دانند خودشان هم چنین
.( سرنوشتی را در پیش دارند ( 2
*** سپس می افزاید:"در حالی که ما به او نزدیکتریم از شما،و فرشتگان
ص : 274
1) آیه محذوفی دارد که از آیات بعد استفاده می شود و در تقدیر چنین است: "فلو لا اذا بلغت الحلقوم لا ترجعونها و لا -1
تملکون شیئا"(مؤنث بودن فعل در اینجا به خاطر آن است که به"نفس"باز می گردد).
2) اینکه بعضی احتمال داده اند مخاطب در اینجا شخص محتضر است بسیار بعید به نظر می رسد زیرا آیه بعد به خوبی -2
روشن می سازد که مخاطب اطرافیان او هستند.
لا تُبْصِرُونَ 􀀀 کِنْ 􀀀 ما که آماده قبض روح او هستند نیز نزدیکتر از شما می باشند ولی شما نمی بینید" ( وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ ل
.(
ما به خوبی می دانیم در باطن جان محتضر چه می گذرد؟و در عمق وجودش چه غوغایی برپا است؟و مائیم که فرمان قبض
روح او را در سرآمد معینی صادر کرده ایم،ولی شما تنها ظواهر حال او را می بینید،و از چگونگی انتقال او از این سرا به
سراي دیگر،و طوفانهاي سختی که در این لحظه برپا است بی خبرید.
بنا بر این منظور از این آیه نزدیکی خداوند به شخص محتضر است، هر چند بعضی احتمال داده اند که منظور نزدیکی
فرشتگان قبض ارواح می باشد، ولی تفسیر اول با ظاهر آیه هماهنگتر است.
به هر حال نه تنها در این موقع بلکه در همه حال خداوند از همه کس به ما نزدیکتر است حتی او نزدیکتر از ما به ما است،هر
چند ما بر اثر ناآگاهی از او دوریم،ولی ظهور و بروز این معنی در لحظه جان دادن از هر موقع واضحتر است.
*** سپس براي تاکید بیشتر،و روشن ساختن همین حقیقت،می افزاید:"اگر شما هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمی
لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ ). 􀀀 شوید...."( فَلَوْ
صادِقِینَ ). 􀀀 ا إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 *** "پس او را بازگردانید اگر راست می گوئید"( تَرْجِعُونَه
این ضعف و ناتوانی شما دلیلی است بر اینکه مالک مرگ و حیات دیگري
ص : 275
است،و پاداش و جزاء در دست او است،و او است که می میراند و زنده می کند.
"مدینین"جمع"مدین"از ماده"دین"به معنی جزا است،و بعضی آن را به معنی"مربوبین"تفسیر کرده اند،یعنی اگر شما تحت
ربوبیت دیگري قرار ندارید و مالک امر خویش هستید او را بازگردانید،این خود دلیل بر این است که تحت حکومت دیگري
قرار دارید.
***
نکته ها:
اشاره
-1 لحظه ناتوانی جباران!
در حقیقت هدف از این آیات بیان قدرت خداوند بر مساله مرگ و حیات است تا از آن پلی به مساله معاد زده شود،و انتخاب
لحظه احتضار و مرگ در اینجا به خاطر ظهور ضعف و ناتوانی کامل انسان در این هنگام است با تمام قدرتی که براي خود
فکر می کند.
بد نیست در اینجا به حالات بعضی از جباران که در اوج قدرت لحظه مرگشان فرا رسید توجه کنیم تا عمق معنی این آیات
روشنتر گردد.
"مسعودي"در"مروج الذهب"در حالات"مامون"و جنگ او با سپاه روم داستانی آورده است که خلاصه اش چنین است:او
هنگامی که از میدان جنگ باز می گشت به چشمه"بدیدون"که در منطقه"قشیره"معروف است رسید، و براي استراحت در
آنجا فرود آمد،صفا و سردي و درخشندگی آب چشمه،او را در شگفتی فرو برد،و همچنین سرسبزي و طراوت و خرمی آن
منطقه،دستور داد چوبهایی از درختان قطع کنند و همچون پلی روي چشمه بزنند،و سقفی از چوب و برگ درختان بالاي آن
آماده سازند،او در آنجا استراحت کرد و آب از زیر پاي او رد می شد،صافی آب به قدري بود که درهمی در درون آب
ص : 276
افکند از قعر آب نقش روي آن خوانده می شد!،ولی به قدري سرد بود که هیچکس نمی توانست دست خود را در آب فرو
برد.
در این هنگام ماهی نسبتا بزرگی به اندازه یک ذراع ظاهر گشت،گویی یکپارچه نقره بود،مامون گفت هر کس آن را
بگیرد،شمشیري به او جایزه می دهم،بعضی از خدمتکاران پیشدستی کردند،و آن را گرفتند،هنگامی که نزدیک مامون
آوردند ماهی تکانی خورد و از دست خدمتکار او بیرون پرید، و مانند قطعه سنگی در آب افتاد و مختصر آبی بر سینه و گلو و
شانه هاي مامون پاشید،به طوري که لباسش تر شد،خدمتکار بار دیگر پائین رفت و ماهی را گرفت و در مقابل مامون در
دستمالی گذارد در حالی که تکان می خورد،مامون گفت:الان باید آن را سرخ و آماده کنید.
اما ناگهان لرزه اي بر اندام او افتاد به طوري که قادر بر حرکت نبود، او را با لحافهاي متعدد پوشاندند اما باز می لرزید و فریاد
می کشید:"سرما، سرما"!براي او آتش افروختند،باز فریادش از سرما بلند بود،ماهی را سرخ کرده براي او آوردند،اما او حتی
قادر نبود از آن بچشد،هنگامی که حالش سختتر شد از"بختیشوع"و"ابن ماسویه"(که هر دو از اطباء دربار مامون
بودند)درخواست کمک کرد،در حالی که در سکرات مرگ بود،بختیشوع یک دست او را گرفت و ابن ماسویه دست
دیگرش را،دیدند نبض او کاملا از اعتدال خارج شده،و خبر از فنا و نابودي و از هم پاشیدگی نظام جسمانی او می دهد،در
این حال عرق مخصوصی از بدن او تراوش می کرد که لزج و چسبنده مانند روغن بود!و این دو طبیب در حال او فرو ماندند و
اعتراف کردند که چنین چیزي را در کتب طبی هرگز نخوانده اند،ولی هر چه هست دلیل بر نزدیک شدن مرگ او است.
حال مامون سختتر شد،گفت مرا به نقطه بلندي ببرید که مشرف
ص : 277
بر لشکرم باشد تا وضع آنها را بررسی کنم،و در این هنگام شب فرا رسید، هنگامی که از آن نقطه به خیمه ها و لشکر خود و
آتشهاي بسیار زیادي که برافروخته بودند نگاه کرد گفت:یا من لا یزول ملکه ارحم من قد زال ملکه:
"اي خدایی که هرگز حکومتت زوال نمی پذیرد به کسی رحم کن که حکومتش رو به زوال است"بعد او را به بسترش
آوردند و کسی را کنار او نشاندند که شهادتین بر زبانش بگذارد،و چون گوشش سنگین شده بود آن مرد صدایش را بلند
کرد"ابن ماسویه"گفت:فریاد نزن به خدا سوگند او در این لحظه فرقی بین"خدا"و"مانی"نمی گذارد!.
در این هنگام مامون چشمش را باز کرد و چنان حدقه ها از هم باز و سرخ شده بود که سابقه نداشت،می خواست با دستش بر
.( ابن ماسویه بکوبد اما نتوانست، می خواست سخن تندي بگوید اما قدرت نداشت،در همان ساعت جان سپرد ( 1
ممکن است بیماري او سابقه قبلی داشته و یا به گفته بعضی از مورخان هر کسی از آب آن چشمه نوشید بیمار می شد،و یا
ماهی نوعی ترشحات مسموم داشته، هر چه بود حکومت و قدرتی با آن عظمت در لحظاتی چند فرو ریخت و قهرمان
میدانهاي بزرگ نبرد در برابر مرگ زانو زد.
هیچکس در آن لحظه توانایی نداشت قدمی براي او بردارد،یا لا اقل او را به منزل اصلیش برساند و تاریخ از این داستانهاي
عبرت انگیز بسیار به خاطر دارد.
***
-2 آیا جان دادن تدریجی است؟
ذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ) کنایه از واپسین لحظه هاي زندگی است و شاید 􀀀 إِ 􀀀 تعبیر جان به گلو رسیدن که در آیات فوق بود( فَلَوْ لا
منشا آن این است که غالب اعضاي
ص : 278
. 1) "مروج الذهب"مطابق نقل سفینه البحار جلد 1 صفحه 44 -1
پیکر مانند دستها و پاها به هنگام مرگ قبل از سایر اعضاء از کار می افتد، و گلوگاه از آخرین اعضایی است که از کار
خواهد افتاد.
راقِیَ :"کافران ایمان نمی آورند تا زمانی که روح به ترقوه آنها برسد" 􀀀 ذا بَلَغَتِ التَّ 􀀀 کَلّا إِ
􀀀
در آیه 26 سوره قیامت نیز می خوانیم:
("ترقوه"استخوانهایی است که اطراف حلق را فرا گرفته است).
***
ص : 279
[ [سوره الواقعه ( 56 ): آیات 88 تا 96
اشاره
حابِ 􀀀 لامٌ لَکَ مِنْ أَصْ 􀀀 حابِ اَلْیَمِینِ ( 90 ) فَسَ 􀀀 کانَ مِنْ أَصْ 􀀀 أَمّ إِنْ
ا􀀀 و ( حانٌ وَ جَنَّهُ نَعِیمٍ ( 89 􀀀 ک مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ ( 88 ) فَرَوْحٌ وَ رَیْ انَ 􀀀 فَأَم إِنْ ّ
ا􀀀
( ذا لَهُوَ حَقُّ اَلْیَقِینِ ( 95 􀀀􀀀 اَلضّ ( 92 ) فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ( 93 ) وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ ( 94 ) إِنَّ ه
􀀀
کانَ مِنَ اَلْمُکَ ذِّبِینَ الِّینَ 􀀀 أَمّ إِنْ
ا􀀀 و ( اَلْیَمِینِ ( 91
( فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلْعَظِیمِ ( 96
ترجمه:
-88 اما اگر او از مقربان باشد، 89 -در روح و ریحان و بهشت پر نعمت است.
-90 و اما اگر از اصحاب یمین باشد،
ص : 280
-91 به او گفته می شود:سلام بر تو از سوي دوستانت که از اصحاب الیمین هستند.
-92 اما اگر او از تکذیب کنندگان گمراه باشد، 93 -با آب جوشان دوزخ از او پذیرایی می شود! 94 -سپس سرنوشت او ورود
در آتش جهنم است.
-95 این همان حق و یقین است.
-96 حال که چنین است نام پروردگار بزرگت را منزه بشمار.
تفسیر:
سرانجام نیکوکاران و بدکاران
این آیات در حقیقت یک نوع جمع بندي از آیات آغاز سوره و آیات اخیر است،و تفاوت حال انسانها را به هنگامی که در
آستانه مرگ قرار می گیرند مجسم می سازد که چگونه بعضی در نهایت آرامش و راحتی و شادي چشم از جهان می
پوشند،و جمعی دیگر با مشاهده دورنماي آتش سوزان جهنم با چه اضطراب و وحشتی جان می دهند؟ نخست می
کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ 􀀀 فَأَمّ إِنْ
ا􀀀 فرماید:"کسی که در حالت احتضار و واپسین لحظات زندگی قرار می گیرد اگر از مقربان باشد..."(
.(
حانٌ وَ جَنَّهُ نَعِیمٍ ). 􀀀 *** "در نهایت راحت و آرامش و روح و ریحان است و در بهشت پر نعمت جاي می گیرد"( فَرَوْحٌ وَ رَیْ
"روح"(بر وزن قول)آن گونه که علماي لغت گفته اند در اصل به معنی "تنفس"و"ریحان"به معنی شیء یا گیاه خوشبو
است،سپس این واژه به هر چیزي که مایه حیات و راحتی است گفته شده،همانگونه که"ریحان"به هر گونه نعمت و روزي
خوب و فرحزا اطلاق می گردد،بنا بر این"روح"و"ریحان" الهی شامل تمام وسائل راحتی و آرامش انسان و هر گونه نعمت و
برکت الهی
ص : 281
می گردد.
و به تعبیر دیگر می توان گفت:"روح"اشاره به تمام اموري است که انسان را از ناملائمات رهایی می بخشد تا نفسی آسوده
کشد،و اما"ریحان"اشاره به مواهب و نعمتهایی است که بعد از رفع ناملائمات عائد انسان می گردد.
مفسران اسلامی تفسیرهاي متعددي براي این دو واژه ذکر کرده اند که شاید بالغ بر ده تفسیر شود.
گاه گفته اند:"روح"به معنی"رحمت"و"ریحان"هر شرافت و فضیلتی را شامل می شود.
و گاه گفته اند"روح"نجات از آتش دوزخ و"ریحان"دخول در بهشت است گاه"روح"را به معنی آرامش در قبر
و"ریحان"را در بهشت دانسته اند.
گاه"روح"را به معنی"کشف الکروب"(بر طرف ساختن ناراحتیها) و ریحان را به معنی"غفران الذنوب"(آمرزش
گناهان)تفسیر کرده اند.
اللّ "شمرده اند...و مانند اینها.
􀀀
اللّ "و"ریحان"را"استماع کلام ه
􀀀
و گاه"روح"را به معنی"انظر الی وجه ه
ولی همانگونه که گفتیم اینها مصادیقی است از آن مفهوم کلی و جامع که در تفسیر آیه ذکر شد.
قابل توجه اینکه بعد از ذکر"روح"و"ریحان"سخن از"جنه نعیم" (بهشت پر نعمت)به میان آورده،که ممکن است اشاره به این
باشد که روح و ریحان در آستانه مرگ،و در قبر و برزخ به سراغ مؤمنان می آید و بهشت در آخرت،چنان که در حدیثی از
امام صادق ع می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:
فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان یعنی فی قبره،و جنه نعیم یعنی فی الآخره: "اما اگر از مقربان باشد روح و ریحان از آن
او است،
ص : 282
.( یعنی در قبر،و بهشت پر نعمت براي او است یعنی در آخرت" ( 1)و ( 2
*** سپس می افزاید:"اما اگر از گروه دوم یعنی اصحاب الیمین باشد..." (همان مردان و زنان صالحی که نامه اعمالشان به
حابِ الْیَمِینِ ). 􀀀 کانَ مِنْ أَصْ 􀀀 أَمّ إِنْ
ا􀀀 و نشانه پیروزي و قبولی به دست راستشان داده می شود)( حابِ الْیَمِینِ ). 􀀀 لامٌ لَکَ مِنْ أَصْ 􀀀 *** "به او گفته می شود سلام بر تو از سوي دوستانت که از اصحاب الیمین هستند" ( فَسَ
به این ترتیب فرشتگان قبض روح در آستانه انتقال از دنیا سلام یارانش را به او می رسانند،همانگونه که در آیه 26 واقعه در
لاماً . 􀀀 لاماً سَ 􀀀 إِلاّ قِیلًا سَ
􀀀
توصیف اهل بهشت خواندیم:
احتمال دیگري در تفسیر این آیه نیز وجود دارد،و آن اینکه سلام از ناحیه فرشتگان باشد که به او می گویند:سلام بر تو اي
.( کسی که از اصحاب الیمین هستی،یعنی در افتخار و توصیف تو همین بس که در صفت آنان قرار داري ( 3
در آیات دیگر قرآن نیز سلام فرشتگان در آستانه مرگ بر مؤمنان آمده است مانند آیه 32 سوره نحل که می فرماید: اَلَّذِینَ
لائِکَهُ طَیِّبِینَ 􀀀 تَتَوَفّ الْمَ
􀀀
اهُمُ
ص : 283
. 1) تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 228 حدیث 103 و 104 -1
2) "روح"ممکن است خبر باشد براي مبتداي محذوف،و در تقدیر"فجزائه روح"و یا مبتدا براي خبر محذوف است و در -2
تقدیر"فله روح"می باشد و جمله"فروح..." جزاي"اما"است و"ان"شرطیه با وجود این جزا مستغنی از جزاي دیگري است
(دقت کنید).
3) بنا بر این در آیه دو تقدیر است،به این صورت"یقال له سلام لک انک من اصحاب الیمین"ولی بنا بر تفسیر اول تنها -3
یک تقدیر است و آن"یقال له"است.
یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون:"کسانی که فرشتگان قبض روحشان را می کنند در حالی که پاکیزه اند،به
آنها می گویند:سلام بر شما،وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید".
به هر حال تعبیر"سلام"تعبیر پر معنایی است،خواه از سوي فرشتگان باشد یا از سوي اصحاب الیمین،سلامی است که نشانه
.( روح و ریحان و هر گونه سلامت و آرامش و نعمت است ( 1
این نکته نیز لازم به یادآوري است که تعبیر به اصحاب الیمین(کسانی که نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهند)به
خاطر آن است که معمولا انسان کارهاي مهم و ماهرانه را با دست راست انجام می دهد لذا دست راست سمبلی است از
قدرت،مهارت،توانایی و پیروزي.
در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم که در ذیل این آیه فرمود:
.( هم شیعتنا و محبونا: "اصحاب یمین شیعیان ما و دوستان ما هستند" ( 2
*** سپس به سراغ گروه سوم می رود که در اوائل سوره از آنها به عنوان اصحاب الشمال یاد شده بود،می فرماید:"اما اگر او
الضّ ).
􀀀
کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الِّینَ 􀀀 أَمّ إِنْ
ا􀀀 و از تکذیب کنندگان گمراه باشد..."( .( *** "با آب جوشان دوزخ و حرارت و سموم آن از او پذیرایی می شود"! ( فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ) ( 3
***
ص : 284
1) در باره سلامهایی که نثار بهشتیان می شود در جلد 18 صفحه 420 ذیل آیه 58 سوره یس بحث مشروحتري آمده است. -1
. 2) تفسیر برهان جلد 4 صفحه 285 -2
3) "نزل"خبر مبتداي محذوفی است و در تقدیر"فجزائه نزل من حمیم"و یا مبتدا براي خبر محذوفی است و در تقدیر"فله -3
نزل من حمیم"می باشد.
و"سپس سرنوشت او ورود در آتش جهنم است"( وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ ).
آري در همان آستانه مرگ نخستین عذابهاي الهی را می چشند،و طعم تلخ کیفرهاي قیامت در قبر و برزخ در کام جانشان فرو
می رود،و از آنجا که سخن از حال محتضر است مناسب این است که جمله"نزل من حمیم"اشاره به عذاب برزخی باشد"و
.( تصلیه جحیم"اشاره به عذاب قیامت،این معنی در روایات متعددي نیز از ائمه اهل بیت نقل شده است ( 1
قابل توجه اینکه در اینجا"مکذبین"و"ضالین"هر دو با هم ذکر شده اند که اولی اشاره به تکذیب قیامت و خداوند یکتا و
نبوت پیامبر ص است و دومی به کسانی که از راه حق منحرف شده اند.
این تعبیر علاوه بر اینکه معنی تاکید را می رساند می تواند اشاره به این نکته باشد که در میان گمراهان افرادي هستند
مستضعف و جاهل قاصر،و عناد و لجاجتی در برابر حق ندارند،آنها ممکن است مشمول الطاف الهی گردند، اما تکذیب
کنندگان لجوج و معاند به چنین سرنوشتهایی که گفته شد گرفتار می شوند.
"حمیم"به معنی آب داغ و سوزان یا بادهاي گرم و سموم است،و"تصلیه" از ماده"صلی"(بر وزن سعی)به معنی سوزاندن و
داخل شدن در آتش است اما "تصلیه"که معنی متعددي را دارد تنها به معنی سوزاندن می آید.
ذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ ). 􀀀􀀀 *** و در پایان این سخن،می افزاید:"این همان حق و یقین است"( إِنَّ ه
*** "و حال که چنین است نام پروردگار بزرگت را منزه بشمار و او را
ص : 285
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 229 -1
تسبیح گوي"( فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ).
معروف در میان مفسران این است که"حق الیقین"از قبیل اضافه بیانیه است یعنی آنچه در باره این سه گروه از مقربان و
اصحاب الیمین و تکذیب کنندگان گفته شد عین واقعیت و حق و یقین است.
این احتمال نیز وجود دارد که چون یقین داراي مراتبی است،مرحله عالی آن حق الیقین است،یعنی یقین واقعی کامل و خالی
.( از هر گونه شک و شبه و ریب ( 1
ضمنا از آنچه گفتیم معلوم شد"هذا"در این آیه اشاره به احوال گروه هاي سه گانه اي است که قبلا ذکر شده،بعضی نیز
احتمال داده اند که به تمام محتواي سوره واقعه یا تمام قرآن اشاره باشد،اما تفسیر اول مناسبتر است.
این نکته نیز قابل توجه است که تعبیر به"فسبح""پس تسبیح کن" (با فاء تفریع)اشاره به این حقیقت است که آنچه در باره این
گروه هاي سه گانه گفته شد عین عدالت است،و بنا بر این خداوندت را از هر گونه ظلم و بی عدالتی پاك و منزه بشمار،و یا
اینکه اگر می خواهی به سرنوشت گروه سوم گرفتار نشوي او را از هر گونه شرك و بیعدالتی که لازمه انکار قیامت است
پاك و منزه بدان.
بسیاري از مفسران در ذیل آخرین آیه نقل کرده اند که پس از نزول آن پیامبر فرمود:اجعلوها فی رکوعکم:"آن را در رکوع
خود قرار دهید" (سبحان ربی العظیم بگوئید)و هنگامی که سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی نازل شد فرمود:اجعلوها فی سجودکم"آن را
.( در سجده قرار دهید"(سبحان ربی الاعلی بگوئید) ( 2
ص : 286
1) مطابق این تفسیر اضافه"حق"به"یقین"براي اختصاص و تقیید است،بعضی نیز آن را از قبیل اضافه موصوف به صفت -1
دانسته اند و گفته اند به معنی"الیقین الحق"است.
2) تفسیر ابو الفتوح رازي،روح المعانی،روح البیان،قرطبی،در المنثور و تفسیر مراغی ذیل آیه مورد بحث. -2
در تفسیر آیه 74 همین سوره نیز شبیه همین روایت را از بعضی از مفسران نقل کردیم.
***
نکته:
عالم برزخ
آیا فوق از آیاتی است که اشاره به عالم برزخ دارد زیرا همانگونه که در تفسیر این آیات گفتیم در آستانه مرگ که انسان
آماده براي انتقال به جهان دیگر می شود با یکی از حالات زیر روبرو خواهد شد:نعمتها و مواهب و پاداشهاي الهی و روح و
ریحان،یا کیفرها و مجازاتهاي دردناك،و قرائن موجود در آیات نشان می دهد که قسمتی از اینها مربوط به قیامت و قسمت
دیگري مربوط به قبر و برزخ است،و این خود دلیل دیگري بر وجود این عالم محسوب می شود.
در حدیثی از رسول خدا ص می خوانیم:"نخستین چیزي که به مؤمن در هنگام وفات بشارت داده می شود روح و ریحان و
بهشت پر نعمت است،و نخستین چیزي که به مؤمن در قبرش بشارت داده می شود این است که به او می گویند بشارت باد بر
تو به خشنودي خداوند،به بهشت خوش آمدي،خداوند تمام کسانی که تو را تا قبرت تشییع کرده اند همه را آمرزید و شهادت
.( آنها را در باره تو تصدیق کرد،و دعاي آنها را براي آمرزشت مستجاب فرمود" ( 1
در حدیث دیگري امیر مؤمنان علی ع می فرماید:"هنگامی که انسان در آخرین روز از ایام دنیا و اولین روز از ایام آخرت قرار
می گیرد اموال و فرزندان و اعمال او در برابرش مجسم می شوند،او نگاهی به اعمالش می کند، می گوید:من نسبت به شما
بی اعتنا بودم هر چند بر دوش من سنگین بودید، الان چه خبري براي من دارید؟عملش می گوید:من همنشین تو در قبر و روز
ص : 287
. 1) تفسیر در المنثور جلد 6 صفحه 166 -1
رستاخیزت هستم تا من و تو در پیشگاه پروردگارت حضور یابیم،سپس امام ع افزود:اگر دوست خدا باشد عملش به صورت
خشبوترین انسان با زیباترین چهره و جالبترین لباس ظاهر می شود،و می گوید بشارت باد بر تو به آرامش و نعمت و بهشت پر
برکت و قدمت خیر مقدم است سؤال می کند تو کیستی؟او در جوابش می گوید:من عمل صالح تو هستم که از دنیا(همراه
.( تو)به سوي بهشت می روم" ( 1
.( در باره عالم برزخ بحث مشروحتري ذیل آیه 100 مؤمنون داشتیم ( 2
***پروردگارا!ما را در صف مقربان و اصحاب الیمین و اولیاء و دوستان خاصت قرار ده،و در آستانه مرگ مشمول روح و
ریحان و جنت نعیمت بگردان.
خداوندا!عذاب رستاخیزت عذابی است الیم که هیچکس را یاراي تحمل آن نیست،و پاداشهاي بی حسابت پاداشی است عظیم
که هیچکس با عملش مستوجب آن نمی شود،سرمایه ما در آن روز تنها لطف و کرم تو است اي کریم! بارالها!پیش از فرا
رسیدن قیامت کبري و فرا رسیدن مرگ که قیامت صغري است ما را بیدار کن تا خود را براي این سفر عظیم که در پیش
داریم آماده سازیم.
1364\11\27 1406\ آمین یا رب العالمین پایان سوره واقعه 6\ج 2
ص : 288
. 1) "تفسیر نور الثقلین"جلد 5 صفحه 228 حدیث 106 -1
2) به"تفسیر نمونه"جلد 14 صفحه 314 تا 324 مراجعه فرمائید. -2